چشم هام تقریبا دارن بسته میشن ولی نمی تونم بیخیال کتاب بشم.
عادت داشت سرش رو روی پام بزاره و بخوندش
شاید باید همون موقع که گفت،می خوندمش ولی الانم دیر نیست.
حداقل جذابیتشو از دست نداده.
بالش پشت سرمو صاف می کنم و بهش تکیه میدم.
فقط چند صفحه
کتاب رو می بندم و انگشتمرو می زارم بینش تا صفحه ای که می خوندم رو گم نکنم
گوشی و بر می دارم و وارد صفحه ی چتش می شم
"حرفمو پس میگیرم.هری پاتر واقعا کتاب خوبیه! "
چشمم به آخرین پیام می افته. پیامم رو پاک می کنم
ما دیگه با هم حرف نمی زنیم
![](https://img.wattpad.com/cover/146429237-288-k823569.jpg)
YOU ARE READING
We don't talk anymore
Short StoryWe don't talk anymore Like we used to do We don't love anymore What was all of it for? cover by: @_zazi_