part7,zayn

520 115 0
                                    

" من مستم"
مدام توی سرم تکرار میشه.
شاید هستم شایدم نه
میخوام باشم ولی دوست ندارم . شایدم دارم
اون خیلی خوشگله.
مثل لیام.
لیام ؟ آره خودشه.
اون لیامه مثل یه پاپی خودشو بین پاهام جا میده .
اون لبخند لعنتی شیرینش یه لحظه هم از روی لبش پاک نمیشه.
لب هاش؟
هاه اونا قطعا از هر شکلاتی توی دنیا خوشمزه ترن.
با دستش صورتمو به سمت خودش بر می گردونه!
اون لیام نیست.
خودمو عقب می کشم و از روی صندلی پرت می شم.
معذرت خواهی می کنم و می دوئم توی بالکن
کاش می تونستم یه بار دیگه بین بازوهام داشته باشمش ولی ما حتی دیگه با هم حرف هم نمی زنیم.

We don't talk anymoreTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang