part8,liam

539 106 3
                                    

به خاطر سوزش چشمم مجبورم تند تند پلک بزنم.
نمی تونم کتاب رو بزارم کنار معمولا وقتی اینو می خوند یه دستشو بین موهام می برد و باهاشون بازی می کرد
احتمالا باید همون موقع که پیشنهاد داد می خوندمش ولی هنوزم میشه خوند.
موقعیتمو عوض می کنم .
فقط یکم مونده.
کتاب رو ،روی کاغذهاش می زارم رو مبل و گوشیمو بر می دارم مسیج رو باز میکنم و مستقیم میرم تو صفحه چتش
"پول واقعا خیلی با حاله!باید زودتر می خوندمش"
چشمم به آخرین پیامم می افته.
پیامم رو پاک می کنم
ما دیگه با هم حرف نمی زنیم

We don't talk anymoreWhere stories live. Discover now