part3,liam

743 128 6
                                    

هری یه کلاب پیدا کرد و پیشنهاد داد محض عوض کردن جو بینمون با هم بریم اونجا.
همه چیز غیر از موزیک بلند خوب بود
شاید من زیادی حساس شده بودم که سردرد گرفتم ...
نمی خواستم ولی به اجبار یکم خوردم ؛
هر چند بد هم نبود چون سردردم کم تر شد .
روی اولین صندلی خالی ای که پیدا کردم نشستم و گوشیمو در آوردم .
یه سلفی پست کردم از اونجایی فعالیت خاصی توی چند روز اخیر نداشتم امیدوارم خیلی مست به نظر نیام .
مسیج رو باز کردم و صفحه ی چتش رو آوردم
"کاش اینجا بودی من نمی تون.. ـ"
پیامم رو پاک کردم .چرا نمی تونم از مغزم بیرونش کنم ؟
ما دیگه با هم حرف نمی زنیم

We don't talk anymoreOù les histoires vivent. Découvrez maintenant