و من میتونم طعم رژ لبشو حس کنم و اونو ببینم که روی سینت دراز کشیده.
چند باری وسطای شب بیدار شدم، چون قدمای محکم و ناله های عمیق و حتی چند تا ضربه کنار دیوار شنیدم.
این یکی از اون شباس.خب، از نظر تکنیکی صبح.
همونطور که لامپ روی میز کنار تختو روشن می کردم واسه خودم آه کشیدم و بیرون رفتم تا بعد از خراب شدن شامم باهاش روبه رو بشم،هنوز از دستش عصبانی بودم.از اتاق خواب بیرون رفتم تا اونو در حالی پیدا کنم که به دیوار نشیمن تکیه داده و در حالی که داره تلاش میکنه خودشو روی کاناپه جا بده،پیش خودش میخنده.
" فکر کردم شبو پیش نایل می مونی." من اول حرف زدم.
"هوم؟" اون جواب داد. "اوه!نایل یجورایی می خواست بعد بیرون گذروندن شبمون تنها باشه.اون عالی بود،اون احمق کوچولو." پیش خودش خندید قبل از اینکه منو ببوسه و برگرده رو کاناپه.
همونطور که روی کاناپه دراز می کشید همه این حرفارو به من گفت.نمی دونستم چی بیشتر بوی بدی میداد : بوی تند الکل یا دروغی که از دهنش بیرون میومد.
لباش یه طعمی مثل ویسکی و رژ لب می داد و یه چیزی که نتونستم تشخیص بدم. و اینکه داشت دروغ می گفت بهم آسیب میزنه،چون قبل اینکه حتی بیاد خونه به نایل زنگ زدم و اون با یه صدای هوشیار گفت " ما امشب بیرون نرفتیم،" و " گفت بعدش میره خونه. " اینکه چه مست باشه چه هوشیار بازم قدرت اینو داره که بهم دروغ بگه،بهم آسیب می زنه.
اینکه وقتی اونجا منتظر بودم تا یه چیزی بهم بگه ولی حتی یه کلمه هم درباره سالگردمون از دهنش بیرون نیومد،بهم آسیب میزنه.اون نسبت به کاراش و احساساتش خیلی بی توجه شده،و اینکه مردی که من شناختمش و عاشقش شدم همون کسی نیست که ساعت ۳ صبح دارم باهاش حرف می زنم،بهم آسیب می زنه.
اون خودشو روی کاناپه تنظیم کرد. " منتظرم موندی؟ "
آه کشیدم. "البته که منتظرت موندم."
"اوه،ممنون" اون سر تکون داد، قبل از اینکه چشماشو ببنده تا بخوابه.
ناخنامو کف دستم فرو کردم،به خودم می گفتم باید آروم باشم.رفتم آشپزخونه تا برای سردردش یه لیوان آب و چند تا آسپرین بردارم.چند تا حوله از کشوها برداشتم و براش خیس کردم.وقتی آب و قرص رو روی میز گذاشتم صورتشو با حوله خیس تمیز کردم، و خیلی زود یه عطر متفاوت روی پیرهنش پیدا کردم :
عطر Thierry Mugler جای Bleo Chanel همیشگیش.
من باید مدارک بیشتری پیدا کنم.یه چیزی که به من ثابت کنه از اول رفته پیش اون دختر.خیلی زود جای رژ لب قرمز تیره روی پیرهنش پیدا شد.مال اون دختره.می دونستم مال اونه.به یه جای دیگه نگاه کردم و لبمو گاز گرفتم تا جلوی شکستنمو بگیرم.تموم شجاعتمو جمع کردم تا باقی مونده بدنشو تمیز کنم قبل از اینکه حولرو بردارم و اونو توی دستشویی بشورم،جلوی اشکامو گرفتم وقتی پارچه بین دستامو می شستم.چرا اون باید این کارو با ما بکنه؟
YOU ARE READING
Lipstick [H.S] | Complete
Fanfiction"شاید من باید خودمو بیشتر شبیهش می کردم " اون برای قلب عشقش رقابت میکنه حتی وقتی می فهمه اون به یه نفر دیگه فکر میکنه. ( Harry Styles AU ) [ Persian Translation] © All Right Reserved @styonces