07

361 43 5
                                    

به سمت تو میاد
پوستتو لمس می کنه
آروم میشه

من هیچوقت جزو کسایی نبودم که برای فراموش کردن مشکلات به الکل رو بیارم ولی امشب استثناست.

چند ساعته که همکارام با خوشحالی گیلاساشونو بالا میارن و الکل مینوشن،حتی تعدادشونم از دستم در رفته.به حرف مسخره ایوی می خندم، سرمو روی شونش می ذارم و سوزشی که از نوشیدن الکل توی گلوم به وجود اومدرو نادیده می گیرم.برای خودم آه می کشم و فکر میکنم چقدر همه چی بعد اون شب بی معنی بوده.سرمو تکون میدم و یه گیلاس دیگه می نوشم.به اونا نگاه می کنم که دارن به یه چیزی که من نشنیدم می خندند.

حس می کنم همه جا ساکته،انگار نمی تونم چیزی بشنوم.تو یه لحظه هم بی حسم و هم درد دارم و حس می کنم به یه گیلاس دیگه احتیاج دارم،و یکی دیگه،یکی دیگه یکی دیگه تا وقتی که چیزی حس نکنم.به سمت بار تلو تلو می خورم و یه گیلاس دیگه می خوام وقتی حضور یه نفرو کنارم حس می کنم.

"شب مزخرفی داشتی نه؟"

سرمو می چرخونم و با یه دید تار یه زن با موهای فر قرمز،کت شلوار زنونه و لبای آلبالویی می بینم که بهم پوزخند می زنه.من فقط بهش می خندم.

"بیشتر شبیه یه سال مزخرف." تلخ می گم.

اون آه کشید و کنارم نشست.

"می خوای دربارش حرف بزنی؟"

"من حتی اسمتم نمی دونم." جواب دادم.

"هلیا،اسمم اینه." اون خودشو معرفی کرد.
" و تو؟"

"فکر نکنم مهم باشه." شونه هامو بالا انداختم.

جای اینکه پا فشاری کنه تا خودمو معرفی کنم یه بار دیگه پرسید "دقیقا چی شده؟"

"همون موضوع همیشگی: یه شوهر خیانت کار."

قیافشو تو هم کشید. "اوه،دختره چه شکلیه؟"

آروم خندیدم.گیلاسی که متصدی بار جلوم گذاشته بود رو  همونطور که محتویاتش بیرون می ریخت برداشتم.

"یه جورایی شبیه توعه یا شایدم خود تویی،کی می دونه؟دیگه اهمیت نمی دم."

نخودی خندید."واقعا؟اسمشو می دونی؟"

"اسمش لاناس، وقتی بهش زنگ زد شنیدم." جیغ زدم و گیلاسمو بالا بردم.

ساکت موند ولی یه چیزیو زمزمه کرد که من شنیدم.
"می دونستم."

"چی؟" داد زدم.

"هی_هیچی." گلوشو صاف کرد.
"با شوهرت دربارش حرف زدی؟"

"اره و بعدش انداختمش بیرون،از اون شب دیگه ندیدمش."
خندیدم.

"الان می خوای چی کار کنی؟" پرسید و به بار تکیه داد.

آه کشیدم. "نمی دونم راستش،می خوام درخواست طلاق بدم و برای همیشه از اینجا برم ولی اگه ازم خواست حلش کنیم و دوباره از اول شروع کنیم باید قبول کنم؟"

Lipstick [H.S] | CompleteTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon