(mood:clouds-before you exit )
من هری رو دیدم از دور البته داشت با بقیه حرف میزد خوبی لابی این بود که همه جیا هتل از اینجا معلوم بود ساحل استخرا کلاب همه چیز یه پیانو خالی دیدم راستش من نه جلوی مردم دوست دارم بخونم نه دوست دارم جلوشون برقصم
"هی تو پسره" من به کسی که توی پذیرش بود گفتم و اون سریع اومد
"بله خانم؟"
"من میخوام این پیانو رو بزنم مشکلی نداره"
"نه خانم"
"باشه" من پشت پیانو نشستم و آهنگی رو که عاشقش بودمو زدم
و همه دور جمع شده بودن نمی دونم چرا اینکارو کردم اینارو فقط من میدونم من حتی خودمو برای هری هم اثبات نمی کنم
انگشتامو از روی کلید پیانو برداشتم و کلی از جمعیت برام دست زدن من نفهمیدم کی اینقدر آدم جمع شد هری هم یکم اونور تر برام سوت زد من بهش خندید
" ایت زن داداش منه" جما داد زد و من خندیدم
"ممنون" منم داد زدم و رفتم سمتشون
"ایستگاه بعدی کروکه؟" لو گفت و اولین کسی که باهاش موافقت کرد دوست دخترش بود که من حتی اسمشو نمی دونستم
ما رفتیم توی اتاق که کاملا بنفش بود و یه تلوزیون بزرگ جلوش بود
"اولین آهنگ به نظرم باید ستاره امشب شروع کنه" لیام گفت و من خندیدم
و من آهنگ Heaven in hiding هالزی رو انتخاب کردم
"I can say you mean it cause we're shakin' "
من به هری چشمک زدم من چمه؟ و وقتی تموم شد همه برام دست زدن
من خواستم بشینم ولی جما منو نگه داشت و هری رو هم هل داد سمتم
"شما دوتا با هم یه آهنگ بخونین"
"باشه من مشکلی ندارم" من سریع گفتم و هری انگار میترسید من مشکلی داشته باشم و خندید
"چی بلدی؟"
"من همه ی آهنگارو گوش میدم هری تو چی بلدی؟"
"so far away... somebody ...lust for life... dance to this... I don't wanna live for ever...done for me ...bad things?"
"من میگم done for me"
و هری به طور مضحکی داشت سعی میکرد ادای رقصیدن چارلی رو در بیاره و همه خندشون گرفته بود چون هری توی رقصیدن افتضاحه وقتی نوبت به خوندن من رسید
جما ایستاده بود من توی چشای هری نگاه کردم و دستمو گذاشتم روی کمر جما همه داشتن بلند میخندیدن ولی از همه جالب تر قیافه هری بود که وات دل هل خالص بود
و جالب اینجا بود که جما هم داشت منو همراهی میکرد
(باید موزیک ویدئو رو ببینین متوجه میشین)
و وقتی آهنگ تموم شد ما نشستیم من واقعا نمی خوام دیگه برم مردم از بس خندیدم لویی گفت برامون مشروب بیارن و من و هری هم چند تا شات خوردیم ولی نه به اندازه ای که مست شیم لویی و لیام و جما هم اجراشون به افتضاحی ما بود ولی مال من و هری خیلی باحال تر بود
و من دوباره بلند شدم تا یه آهنگ دیگه بخونم این دفعه آهنگ side effect من نصف این آهنگ روی پای هری نشسته بودم و میخوندم و هری هم دستشو روی پام گذاشته بود دوباره حرفایی که بهم زدنو یادم اومد
تو اگه اونو نمی خواستی باید پسش میزدی تقصیر خودت
بود
من از روی پاش بلند شدم و کنارش نشستم و سعی کردم قیافمو عوض نکنم زین میدونه چه اتفاقی برام افتاده فقط اینو به زین گفتم
و وقتی تموم شد همشون برام دست زدن من میکروفونو به هری دادم و اون هم به یکی دیگه داد من برای اینکه یکم از اون جووی که با هری پیش اومده بود راحت شم رفتم بیرون پاهامو دراز کرده بودم تا آب بهشون بخوره و من اینو خیلی دوست داشتم سکوت دریا
با انگشتم روی شنا شکلای نامنظم درست میکشیدم
"تو اینجایی فکر کردم میخوابی"
صدای هری بود من برنگشتم نگاهش کنم بین میلیون ها صدا اگه صدای اون هم بود بازم تشخیصش میدادم
"نه میخواستم یکم ... ببخشید روی پات نشستم من نباید این کارو میکردم"
اون کنارم نشسته بود متعجب بود
"برای چی؟"
"من با کارایی که میکنم باعث میشه همه یه جور دیگه برداشت کنن هری... بیا طلاق بگیریم تو میتونی با اون باشی و منم دیگه بین راهت قرار نمی گیرم و قول میدم هیچ وقت دیگه حتی صورتمو نمی بینی و هیچ وقت منو یادت نمیاد همه چیز عالی میشه بابات هم قرار نیست از چیزی خبردار شه"
"ببا دربارش حرف نزنیم بعدا دربارش حرف میزنیم"
"نه باید همین الان دربارش حرف بزنیم وقتش الانه"
"باشه میدونی بابام از من آتو داره من ... من توی یه مسابقه بیلبورد رای خریدم یعنی اون درواقع برای من خرید من بدون اونا بیلبورد میوزیک آوارد رو نمی بردم من ازش هیچی نخواستم اون خودش اینکارو کرد اون حتی از حساب من پولشو داد یه ننگ بزرگ بود همه چیز برعلیه منه"
"تو واقعا خودخواهی تو به خاطر اینکه لو نری با من ازدواج کردی؟" من چی دارم میگم؟
"یادت نرفته که؟ من و تو با خواسته ی خودمون ازدواج نکردیم"
"نه تو باید از اول بهم میگفتی من باهات رو راست بودم و تو هیچی بهم نگفتی" من بلند شدم
"من نمی تونستم یهو بهت بگم اون موقع تو میتونستی قضاوتم کنی و دیگه توی روم نگاه نمیکردی مثل همین الان"
"نه من دارم بهت میگم چرا بهم نگفتی تو باید بهم میگفتی" چرا آروبلا چرا باید بهت میگفت
"من قضاوتت نمی کنم وقتی که اینا تقصیر بابای عوضیت بوده تقصیر بابای عوضیت بوده که تو الان یکی دیگرو دوست داری و با من گیر افتادی تقصیر اونه که من نمی تونم به کسی که دوسش دارم اعتراف کنم که میخوام تمام چیزایی رو که دارم بدم و از اول شروع کنم تقصیر اونه که تو با آدمی مثل من گیر افتادی تقصیر اونه که من دارم توی دروغام خفه میشم"من نفس نفس میزدم من پامو زدم زیر گل و پرتش کردم
"اون گند زد به زندگی هر دومون کثافت ازش متنفرم" هری هم همینکارو کرد گل پرت میکرد
"کثثااااااففففتتتتتتتت" اون گفت و من خندیدم انگار من نبودم که داشتم جیغ جیغ میکردم
من دوباره لگد زدم
"کثثثاااافففففتتتتتتتت" منم داد زدم این یکی از بهترین شبایی بود که داشتم
"هری هردومون باید شب آخر مست بکنیم"
"آره حتماا"
شب آخر
(I love it - Icona pop
stranger things -Kygo feat one republic
breath-Jax Jones feat Ina wroldsen
one kiss-Dua lipa & Calvin Harris
side effects-the chainsmokers feat Emily Warren
The Hills-The weekend
Too good to be true-Danny Avila & The Vamps feat Machine Gun Kelly)
هممون توی کلاب بودیم جما یا زین گرم گرفته بود و خواهر عزیز من هم با نایل لاس میزد وقت ناهار قبل از خواب
چون اتاق جما و ایزی کنار ما بودن و صدای خنده ی نایل و خواهرم شنیده میشد من و هری به هم نگاه میکردیم و چشم غره میرفتیم
من یه بلو شات سفارش دادم و هری هم ویسکی سفارش داده بود من سعی کردم سریع بهورمش هرچی سریعتر بخوری مزه ی تلخ الکلو دیر تر حس میکنی
"دماغتو بگیر" هری بلند گفت منظورش چیه؟
"چی؟"
"سریع نخور دماغتو بگیر" من یه بلو شات دیگه سفارش دادم من و هری دستامونو باهم قفل کردیم و نوشیدنیا مونو خوردیم من هم دماغمو گرفته بودم هم مسخره بازی در می آوردم راستش نمی دونم من چند تا خوردم ولی هری شیش تا خورده همه چیز درباره اونه مگه نه؟
"میخوام برقصم" اون سرشو تکون داد و بلند شد من انتظارشو نداشتم بیاد ولی خب آدما خودشون میشن با یکم الکل
به نظر بیت آهنگ یکم آشنا بود وقتی خواننده شروع کردم
"… I got this feeling on the summer day when you were gone
I crashed my car into the bridge, I watched, I let it burn
I threw your shit into a bag and pushed it down the stairs
I crashed my car into the bridge
… I don't care, I love it, I don't care
… I got this feeling on the summer day when you were gone
I crashed my car into the bridge, I watched, I let it burn
I threw your shit into a bag and pushed it down the stairs
I crashed my car into the bridge
… I don't care, I love it, I don't care
… You're on a different road, I'm in the milky way
You want me down on earth, but I am up in space
You're so damn hard to please, we gotta kill this switch
You're from the 70's, but I'm a 90's bitch"
من و هری بلند میخوندیم و وقتی هری اینو گفت من وانمود کردم بهم برخورده و اون عقب رفت و قهقه زد نمیتونم صداشو بشنوم ولی میتونم تصورش کنم
Iknow it's such a breath in with me
breath into you
من انگشتمو اول سمت خودم بعد روی هری کشیدم هی اون اونقدرا هم بد نمیرقصه یا شاید من مستم دی جی آهنگو متوقف کرد(برای این آهنگ stranger thing رو گوش کنین و اینکه اونجایی کهیه سی ثانیه قبل از تموم شدنشه فکر میکنم مفهمین کجا رو میگم
"ما یه مسابقه برای شماها در نظر گرفتیم و اون اینه که نور روی هردو نفر بره اون دوتا باید همو ببوسن هر کی بهتر یارشو بوسید هتل یه هدیه خوب درنظر گرفته
من و هری شونه هامونو بالا انداختیم
خیلی جالب بود انگار یکی پلی لیست منو داده بود
نور روی منو هری افتاد
"فکر کنم باید اینکارو بکنیم" هری گفت و من بغلش پریدم طوری که قدم ازش بلند تر میشد
"پس بیا درست انجامش بدیم" اون خندید و من بوسیدمش شاید برای هردومون فقط یه بوسه نبود حداقل من میخواستم اینجوری فکر کنم
وقتی آهنگ تموم شد منو پایین گذاشت هردومون به هم لبخند زدیم و برخلاف همیشه من خجالت زده نبودم
"و حالا فکر کنم مشخصه که برنده هامون کیان شما دوتا زوج" اون به ماها اشاره کرد
و اونا بهمون یه بطری شامپاین دادن و من و هری تصمیم گرفتیم بریم توی اتاقمون و این بطری رو تموم کنیم و داشتیم باهم بازی "من تا حالا"(have I ever..)رو میکردیم هری با یه ساعدش به تخت تکیه داده بود و منم ساعدام روی تخت بود و روی شکمم دراز کشیده بودم
هری"من تا حالا سکس بدون عشق نداشتم" من و هری هردومون خوردیم
من"من تا حالا عاشق آدمی نشدم که نزدیکمه" و هردومون دوباره خوردیم
"واقعا کیه؟" من ازش پرسیدم
"تو نمیشناسیش"
"آره تاحالا بهم نشون ندادی" من خندیدم
"چرا میخندی؟"ازم پرسید
"من لباس زیرمو حس نمیکنم اصلا پوشیدم؟" من از یقه ی لباسمو کنار زدم
"پوشیدم"
"درش بیار" اون خندید
"باشه" من از روی لباسم بازش کردم و انداختم یه طرف دیگه
یکی در زد
من سرمو برگردوندم سمت در
"میدونی من اصلا نمی خوام درو باز کنم" من سرمو سمت هری برگردوندم خیلی نزدیک بودیم
اون دستشو گذاشت روی پام و من تمام بدنم داشت آتیش میگرفت من به خودش نزدیک تر کرد
و دست دیگشو روی صورتم میکشید هردومون محو همدیگه بودیم
اون منو بوسید ما همدیگرو با اشتیاق میبوسیدیم انگار تنها چیزی که الان میخواستیم همدیگه بود فقط من و اون آره فکر کنم عاشقش شدم اون منو زیر خودش برد من لباسشو دراوردم و دستمو روی بدنش میکشیدم در حالی که میبوسیدمش اون دستش روی کمرم بود
آروبلا بسه اون دوست نداره من هلش دادم ولی اون گردنمو میبوسید
"هری..." اون سرشو بالا آورد
"من نمی تونم با اون (دختره) اینکارو بکنم تو یکی دیگرو دوست داری ببخشید منم نمی تونم..." اون خواست حرف بزنه
"لطفا چیزی نگو" من پشتش خوابیدم و ما هیچ حرفی نزدیم
صبح بود نه نه نه لعنتی من همه چیزو یادمه وات د هل وات د هل من سوتینمو از روی زمین برداشتم و یه پیراهن دیگه و رفتم تا دوش بگیرم آدم اینجا زیاد عرق میکنه
من پیراهنمو پوشیدم و رفتم بیرون هری در حال پوشیدن تیشرتش بود اه لعنتی اون بیدار بود امیدوارم یادش نباشه
"صبح به خیر" من گفتم و تظاهر کردم اتفاقی نیفتاده
"صبح به خیر نمی دونم چقدر خوردم که با سردرد بیدار شدم"
"من اصلا چیزی یادم نمیاد"
"منم همین طور" واقعا خوشحالم که چیزی یادش نمیاد
ما وسایلامونو جمع کردیم و ما اصلا با هم حرفی نزدیم
و بعد از اینکه جمع کردیم رفتیم صبحانه بخوریم
همه بودن
"شما دوتا زنده این؟"لیام گفت
ما سر میز نشستیم
"برای چی میپرسی؟"هری از لیام پرسید
"ما دیشب در زدیم و گفتیم شاید دارین یه کارایی میکنین مزاحمتون نشیم"
"نه" من سریع گفتم و همه بهم خیره شدن
"منظورم اینه که من و هری اون موقع خواب بودیم یعنی باید خوابیده باشیم اون موقع چون هم خواب من سنگینه هم خواب هری"
"آره باید اینطوری باشه "هری گفت و من صبحانمو خوردم

ESTÁS LEYENDO
White Pages(H.S)
Fanfictionخاطرات براش مفهومی نداشت همه چیز پاک شده بود شروع جدید نبود اون تازه داشت خوشبخت میشد دقیقا مثل کتابی که از وسط شروع شده بدون مقدمه بدون جزئیات بدون اسم انتظار چه پایانی رو داشت وقتی حتی شروعش معلوم نبود؟