part 5

3.8K 586 78
                                    

بکهیون همراه کای و کیونگسو به خونه برگشت .‌موذب بود .
انگار اونجا غریبه و اضافی بود . همین دیشب ازش خواسته بودن بره و الان اون  دوباره مثل بلا به سرشون نازل شده بود .
از کای بدش میومد . اون کسی بود که به خاطر رابطه ی خودش با کیونگسو اون رو قربانی کرده بود .
بدون هیچ حرفی به اتاقش رفت .
باید زودتر دست و پاش رو جمع و جور میکرد و ازونجا میرفت .‌

.....

کای لیوان قهوه رو دست کیونگسو داد:"بخور . اینقدر هم گریه نکن . رنگت پریده "
کنارش نشست و شونه هاش رو ماساژ داد .
کیونگسو بهش تکیه داد :" هر جوری فکر میکنم  باورم نمیشه تو همچین کاری با بکهیون کرده باشی . نمیتونم بد بودنت رو تصور کنم "
کای دستهاش رو دور کیونگسو حلقه کرد :" تو باهام بداخلاقی میکردی و الکی منو پس میزدی .‌سعی و تلاش من‌برای جذب دوباره ی تو نتیجه ی برعکس میداد و همون موقع سهون این گند رو زد . فکر از دست دادن تو دیوونه م میکرد "
کیونگسو سرمست از آغوش جونگین زمزمه کرد :" بکهیون برای من خیلی ارزشمنده . ممکنه دیشب به خاطر تو میخواستم خونه م رو ازش جدا کنم اما اون مثل خونواده ی منه . نمیخوام کسی اذیتش کنه "
جونگین موهای پسر توی آغوشش رو بوسید :" اینو همیشه یادم میمونه . اون الان مثل خونواده ی منم هست "
-" ببخشید زدمت "
کای حلقه ی دستهاش رو محکم تر کرد :" حقم‌ بود "
.....
بکهیون واقعا قصد داشت به زودی یه خونه دیگه اجاره کنه .
اما بعد از اون جریان میترسید . ‌هنوز اونقدری پول نداشت که بتونه تنها خونه بگیره و پیدا کردن یه همخونه ی جدید که معلوم نبود چه صدمه ای ممکنه بهش بزنه آخرین چیزی بود که میخواست . 
یکی دو روز اول خودش رو توی اتاق حبس میکرد و چیزی نمیخورد و به التماس های کیونگسو هم محل نمیذاشت . اما روزهای بعد روشش برای فراموش کردن غم و غصه هاش تغییر کرد .‌

........

کنار بار با مشروبش بازی میکرد .
نمیخواست خیلی مست بشه . فقط یه کم ، که بتونه مشکل خجالتی بودنش رو کنار بذاره و بتونه با دخترها برقصه براش کافی بود .
تنهایی اومده بود یه کلاب معروف و گرون توی گانگنام .
عمدا اینجا رو انتخاب کرده بود اینجا خبری از همجنس گراها نبود و میتونست بدون ترس از دستمالی شدن یا نگاههای هرز برقصه .
-"اوپا"
به دختر خوشگل روبروش که اوپا صداش میکرد لبخند زد .
-"میای با من برقصی "
بکهیون خوشحال از پیشنهاد دختر باقی مونده مشروبش رو سر کشید و دست دختر رو گرفت و به وسط جمعیت رفتن .
بکهیون بدنش رو با ریتم‌ تکون داد و همراه با دختره رقص تندی رو شروع کردن پنج دقیقه آهنگ تند تموم شد و ایندفعه دی جی آهنگ عاشقانه ی آرومی رو پلی کرد  .
بکهیون دستش رو دور کمر دختر انداخت و اون رو به خودش نزدیک کرد و آروم با هم رقصیدن . دختر سرش رو به شونه ی بک تکیه داده بود و دستشون تو دست هم قفل بود . بک به راحتی میتونست نفس های دختر ، که چند سانت ازش کوتاهتر بود ، رو روی گردنش حس کنه .
اما اون خیالش راحت بود ، گویی که با یک تک چوب میرقصید .
هیچ چیز در مورد اون دختر زیبا  براش جذاب نبود . مطمئن بود اون دختر به هیچ وجه نمیتونه تحریکش کنه .
تنها چیزی که  براش مهم بود این بود که زورش ازون دختر بیشتره و اون نمیتونه بهش صدمه ای بزنه .
با دختر به کنار بار برگشتن و دوباره مشروب سفارش دادن .‌
دختر بسته ی سیگارش رو به بکهیون تعارف کرد و بک با کمال میل برداشت دیگه از پسر خوب بودن خسته شده بود .
‌ با احتیاط پک‌زد نمیخواست مثل اوندفعه که سهون بهش سیگار تعارف کرد گند بزنه .‌
وقتی به خونه برگشت نزدیکای صبح بود . کیونگسو با چهره ای داغون و خسته روی مبل خوابش برده بود .
بک با تعجب نگاش کرد . "یعنی دوباره با جونگین دعواش شده؟؟"
ناخواسته ازین فکر خوشحال شد . دلش میخواست کیونگسو و جونگین‌بهم بزنن دیگه ریخت جونگین رو نبینه و کیونگسو دوباره مال خودش بشه .‌
با احتیاط در رو بست .
"کجا بودی؟"
بک ترسید . قیافه ی کیونگ سو واقعا شوخی بردار نبود .‌
-"منتظر من بودی ؟؟"
کیونگسو سعی کرد داد نزنه :
-"میگم کدوم گوری بودی تا الان"
نزدیک تر اومد :" خدای من چه بوی الکل و سیگاری میدی "
بک کفشش رو دراورد . خوشحال بود نمیخواست حال خوبش خراب بشه :" کلاب بودم "
کیونگسو عصبی ادامه داد :" گی کلاب رفتی ؟؟ میخوای چه غلطی بکنی ؟؟ با کسی  خوابیدی ؟؟ "
بک جوش آورد و بی توجه به اینکه ممکنه جونگین خواب باشه داد زد :" به تو چه ربطی داره که منو بازخواست میکنی ؟؟ با هر کی بخوام میخوابم هر جا هم بخوام میرم "
و داخل اتاقش رفت و در رو بهم‌کوبید .‌کیونگسو چشمهاش رو با دستش فشار داد و مالید .
باورش نمیشد که بکهیون مهربون و سر به زیرش ، مثل یه پسر بچه ی در حال بلوغ ، تا این حد گستاخ و یاغی شده باشه .
بکهیون شبهای آینده رو هم با همین برنامه گذروند ، بی توجه به دوستش تا صبح توی کلاب رقصید و صبح مست به خونه برگشت .

🕑Twenty Four🕓Where stories live. Discover now