Broken Wings 03

1.9K 448 217
                                    

POV HARRY

آرمي همر!
همون قدر كه اسم عجيبي داشت همون قدر هم ادم عجيبي بود.

اون يك گنگستر نبود ولي اونم مثل هر زنداني ديگه اي كمي شرارت توش موجود بود.

لبخند هاي شيطنت اميز، نگاه هاي گيرا ، صداي بم و از همه مهم تر هيكل درشتش اونو تبديل به خاص ترين فرد اين روزهاي اين زندان ميكرد.

اون دعوا نميكرد، اما اگر چيزي رو ميخواست راهش رو پيدا ميكرد.
ميتونست ديگران رو به خودش جذب كنه و بعد ازشون درست استفاده كنه.
اون همچين ادمي بود.
يك ادم كمي زيرك.

دليل اينجا بودنش هم دقيقا زيرك بودنش بود.
كلاهبرداري هاي سنگين از ادم هاي پولدار كه باعث شده بود خودش هم يكي از پولدار ترين ادم هاي اين شهر باشه.

همون قدر كه من ميتونستم توي اين زندان قدرت داشته باشم، به همون ميزان قدرت و شايد بيشتر از من رو آرمي داشت.
اون حتي بدون استفاده از پول هاي بلوك شده اش هم ميتونست ديگران رو به سمت خودش بكشونه.
درست مثل تيموتي بيچاره.

مطمئن بودم نگاه هاي طولاني و لبخند ها و تماس هاي ريز و كوچيك و گاه به گاهش با تيمي باعث شده تيمي بخواد كه با آرمي باشه و خب من اونو قضاوت نميكردم. آرمي ميتونست بهترين مورد باشه براي اينكه باكرگي سوراخ كونت رو بهش بدي اما من نميخواستم تيمي با همچين ادمي باشه.

اون براي اينكه با كسي به همه فن حريفي ارمي باشه زيادي كم سن و سال و نا پخته بود.

اون زيبا و خاص بود و مطمئن بودم خيلي هاي ديگه تا به الان سعي كردن دستي به سر و گوش تيمي بزنن اما مطمئنم اگه تا الان جون سالم به در برده واسه اينه كه آرمي روش نشون گذاشته بوده و همه از اين موضوع خبر داشتن.

خيلي سخت نبود كه بعد مدت ها از زندانبان  بخوام سلول تيمي رو با من يكي كنه و تيمي از اين به بعد پيش من باشه.

به نظر نميومد از اين موضوع ناراحت باشه.
و من هم خب... براي تنوع به نظرم خوب بود.

شب اولي كه اومد توي اتاق بدون اينكه حتي بپرسه و يا شك داشته باشه وسايلش رو روي تخت بالا گذاشت و ازش بالا رفت.
زير لب چيزي شبيه، ممنونم گفت و روي تخت دراز كشيد.
منم سرم جام خوابيدم.

تكون تكون هاي مكررش روي تخت نميزاشت بخوابم براي همين صداش زدم: تيمي ؟؟ چته؟؟

تيمي: ببخشيد من فقط ... ميدوني... خوابم نميبره.
من: چرا مشكلي هست؟!
تيمي: نميدونم... شايد... شايد واسه اينه كه جام تغيير كرده.

من: اوه اره حتما واسه اينه.
كمي مكث كردم و گفتم: اگه خوابت نميبره ميخواي در مورد چيزي باهم صحبت كنيم؟
تيمي: مثل چي؟!
من: نميدونم هرچيزي كه تو راحتي در موردش حرف بزني.

Broken Wings (SIN2) [L.S]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin