سه ماه از رابطهشون میگذره وقتی که هری به لویی میگه دوستش داره.
لویی تا حالا دوستپسری نداشته که مثل هری از گرفتن دست لویی جلوی بقیه افتخار کنه یا توی عموم ببوستش پس لویی تا حالا هیچ نظری راجبه توجه توی عموم نداشته. ولی الان که با هریه، میدونه که این رو دوست داره.
لویی عاشق جوریه که هری همیشه دستهای محافظش رو دور شونهش میزاره، ، یا اینکه چطور انگشتهاشون همیشه توی هم گره خورده میمونن، یا عاشق جوریه که هری گاهوبیگاه دزدکی میبوستش،فقط برای اینکه انجامش داده باشه، و حتی اهمیت هم نمیده که کی درحال تماشا کردنشونه.
این باعث میشه لویی احساس خواسته شدن پیدا کنه و این چیزیه که خیلی وقته احساس نکرده.
کسایی که توی دانشگاهن اهمیت نمیدن، اونا تنها زوجِ همجنسگرای اونجا نیستن و لویی فکر میکنه شاید نسلشون واقعا داره با همهچیز کنار میاد و همهچیز رو قبول میکنه.
لویی خیلی با هری راحت شده، براش خیلی راحته که روی نوک پاهاش وایسته و هری رو ببوسه، وقتی که دارن توث راهرو راه میرن خیلی راحت کنار هری فیت میشه.
لویی اونقدر باهاش راحته که یادش میره که شاید دنیای واقعی به اندازهٔ آدمهای همسن و سالشون توی دانشگاه، همهچیز رو قبول نمیکنه.
این رو فراموش میکنه تا اینکه یه روز توی مغازهٔ ابزارآلات کلمهٔ 'فگوت' بهشون گفته میشه.
اونا اومده بودن آچار فرانسه بخرن چون شیرهای خونه چکه میکردن و قرار بود هری درستشون کنه. اون میگه کار کردن با ابزار براش راحته چون قبلا، قبل از اینکه مامانش با پدرخوندهش آشنا بشه و وقتی که نمیتونستن پولِ تعمیرکار برای تعمیر کردن خونهٔ داغونشون توی چشایر رو بدن، این کار هری بوده که وسایل رو مامانش تعمیر کنه. لویی میدونست که هری قبلا زیاد پول نداشته ولی کلِ ماجرا رو نمیدونست.
هری بهش گفته بود که اون موقع که فقط خودش، جما و مامانش بودن پول خیلی کم بود. اولین دورهٔ رشدِ ناگهانیش درست وقتی بود که کمتر از همیشه پول داشتن و حتی با اینکه به مامانش قول داده بود که با پوشیدن شلوارهایی که یکم کوتاهن مشکلی نداره، مامانش برای خریدن شلوارهای جدید و کفشهایی که هری بهشون نیاز داشت، اصرار داشت.
هری همیشه احساس گناه میکرد چون فکر میکرد جما هم باید یه چیز نو داشته باشه، یا مامانش، و این رو میدونست که نمیتونن از پس هزینههاش بربیان. هری آرزو کرده بود که دیگه رشد نکنه.
هری توضیح داد که پدرخوندهشون واقعا آدم خوبیه و الان حواسش به همهشون هست، ولی اون احساس گناه هنوز هم وجود داره.
هری با کمکهزینهٔ دانشجویی توی دانشگاهست ولی پدرخوندهش سرِ هزینههای اضافی بهش کمک میکنه. این برای هری خیلی باارزشه، چون بهجای اینکه یه شغل نیمهوقت داشته باشه میتونه کاملا روی دانشگاه تمرکز کنه، ولی جمع بودن حواسش به خرج کردن پول هنوز هم ترکش نکرده و اون هنوزم حواسش به خرج کردنش هست چون بیشتر نگران اینه که مامانش و جما چیزهایی که میخوان رو داشته باشن.
VOCÊ ESTÁ LENDO
•Fading• [L.S]
Fanfic[Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگها و جنسهای مختلفی که حس ظرافت رو درون آدمها بهوجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب رو میبینه. برش لباسها، رنگ پارچهها، پیچیدگی طرحها، همهٔ اینها کنار هم قرار...