chapter 12

508 85 126
                                    


های گایز.بابت اینکه ووت های داستانو حفظ کردین ممنونم.امیدوارم که از این پارت لذت ببرین و اینکه پارت بعدی مربوط به گذشته کای میشه و خیلی خیلی برام مهمه.اگر این هفته هم ووت و نظردهیتون مد نظرم باشه پارت بعدی آپ میشه.نظرات خوشگل و ووتاتونو فراموش نکنین.

لاو


از دید سهون:

نور خورشید درست روی چشام افتاده بود که باعث شد از خواب بیدار شم.با دستام چشامو مالیدم تا دیدم خوب شه.نگاهم به کای افتاد که مثل همیشه روی شکمش خوابیده و لباش نیمه بازه.

لبخندی روی لبام شکل بست.این پسره شکلاتی دل منو بدجوری برده بود و خبر نداشت.من چقدر احمق بودم که اشکشو دراوردم و با نامردی دلشو شکونده بودم(منظورش همون روزی بود که لوهان بوسیده بودش)

آهی کشیدم و تن کای رو به خودم چسبوندم.با دستم سرشو نوازش میکردم.قطعا خدا برای کشیدن چهره ی کای خیلی وقت گذاشته بود.ابرو های صافش،چشمای معصومش،لبای درشتش.همه ی اینا به طرز خاصی کنار هم زیبایی چهرشو بیشتر میکرد.چرخیدم و گوشیمو برداشتم.صفحشو که باز کردم هزار تا میس کال از سوهو هیونگ و چان بود.لبمو گاز گرفتم.حتما هیونگ بخاطر جواب ندادنم عصبانی شده.بزار ببینم ساعت چنده و خب ساعت 3 ظهرو نشون میداد!عجب یعنی تا الان خوابیده بودیم؟؟من تا حالا تو عمرم اینهمه نخوابیده بودم ولی فکر کنم کای بهم سرایت کرده تو این مورد.چون اگه بهش بگم برو بخواب خیلی راحت کل روزو میخوابه.روی تخت نیم خیز شدم و لبامو روی لبای کای گذاشتم و بوسه آرومی رو شروع کردم.میخواستم از این به بعد فقط و فقط فکر و ذکرم کای باشه.با قرار گرفتن دستای گرمش روی صورتم فهمیدم که بیدار شده و بعد از مدتی لبامو ازش جدا کردم:

-ظهر بخیر کیوتی!

خمیازه بامزه ای کرد :ظهر تو ...

چشماشو یهو باز کرد و سریع رو تخت نشست که کمرش تیر کشید:

+اییییییییی کمرم

دستمو روی کمرش کشیدم و ماساژش دادم:

-خیلی درد میکنه؟

+نه فقط تیر کشید.سهونا الان ظهره؟

-اوهوم خواب موندیم.

+سهون قرار بود با سوهو هیونگ و بکهیون اینا بریم بازار محلیه ججو.

-میدونم عزیزم.سوهو هیونگ هزار بار به گوشیم زنگ زده نفهمیدم.

free fallWhere stories live. Discover now