های گایز.بابت تاخیر آپ معذرت میخوام.امیدوارم از این پارت هم لذت ببرین.راستی برای دیدن عکس ربکا به پارت 13 مراجعه کنید اگه مشتاقید بدونید چه شکلیه.نظر و ووت هم فراموش نشه.دوستون دارم.شاید پارت بعدی زودتر آپ شه.
-------------------------------
راوی:
خورشید هنوز تو آسمون دیده نمیشد و هوا کمی سرد بود.مدیر دانشگاه به خاطر مشکلی که تو سئول براش پیش اومده بود ،مجبورا به همه گفت که برمیگردن سئول.
-سکای-
کای چمدونشو اماده میکرد.سر صبحی وقتی خواب بود با بوسه سهون بیدار شد.از سهون خیلی خیلی ناراحت بود.برای همین برای اینکه سهون به بوسش ادامه نده با دستاش هلش داده بود.بلاخره سهون خیلی با غرور کای بازی کرده بود و کای هم نمیخواست بیشتر از این خورد بشه.برای همین کای بعد از این که به سئول برگشت، میخواست رفتارشو کلا عوض کنه.دیگه نمیخواست مثل قبل به راحتی اجازه بده سهون بیاد خونش یا اینکه ببخشتش.حالا که از دانشگاه فارغ التحصیل شده میتونه به راحتی خودش پشت میز بشینه و کریس هیونگش هم دستیارش بشه.میدونست داره به هیونگش بی احترامی میکنه، ولی مجبور بود.برای همیشه که نباید خونه میموند!نه؟؟خودشم بخاطر اتفاقی که تو مسابقه والیبال افتاد نتونست خودشو بالا بکشه و بره تو تیم های ملی.پس کار کردن تو شرکت بهتر از موندن تو خونه ی خودش بود. کای زیپ چمدونشو بست و بلندش کرد. وقتی بلند شد احساس سر گیجه کرد ولی به روش نیاورد چون اگه سهون میفهمید الکی ترحم بازی درمیاورد.هنوزم نمیتونست باور کنه چجوری کنارش روی یه تخت خوابید!واقعا باورش نمیشد.
--سئول-ظهر--
از دید کای:
با سهون تو یه آژانس نشسته بودیم.وقتی به عمارت رسیدیم دیدم سهون هم پیاده شده.خب حالا وقتشه اون روی دیگمو بهش نشون بدم!رفتم درو زدم و وقتی در عمارت باز شد چمدونو به خدمتکار دادم:
+لباسای آقای اوه رو توی یه ساک بریز.سریع!
همینکه سهون میخواست بیاد داخل برگشتم سمتش:
+کجا؟؟
سهون با تعجب بهم نگاه کرد:
-نمیزاری بیام داخل؟
+مگه من بهت اجازه دادم؟
سهون پوزخندی زد و از حرص خندید:
-داری تلافیشو درمیاری؟نه؟
برگشتم و ساکو از کاترین گرفتم:
+نه.من فقط منتظرم که بهم ثابت کنی.
YOU ARE READING
free fall
Fanfictionfree fall COUPLES: sekai-chanbaek-krisho(hunhan-kairis) genre:romance-smut +18-mperg-drama-a little comedy story by:death note