chapter 16

644 95 220
                                    

سلامم.چیطورین خوبین؟؟امیدوارم بازم از پارت جدید لذت ببرین.

نظر و ووت فراموش نشه پلیز-_-

جدی میگم.

حالا قبل اینکه بخونین روی ستاره فشار بدین.

خیلی خب بریم سراغ پارت جدید:

-----------------------

هنوزم نمیتونست باور کنه. جدا امروز تولدش بود؟؟ با بهت خندید و به پسرا نگاه کرد ولی با دیدن لوهان دوباره دپرس شد.اون عوضی اینجا چیکار میکرد؟ سهون دعوتش کرده بود؟ کی اجازه داده بود اونم اینجا حضور داشته باشه.با دیدن کریس که نزدیکش میشد لبخند مصنوعی دوباره روی لباش گرفت.کریس کایو بغل کرد:

//تولدت مبارک فسقلی!

کای هم متقابلا کریسو بغل کرد و جلوتر رفت.سهون دستش کیک بود و نمیتونست بغلش کنه. خندید و آروم خم شد یه بوسه سبک روی لبای کای گذاشت:

-تولدت مبارک زندگیم!

کای با شنیدن حرف سهون اینبار لبخند واقعی زد.جوری که سهون جملشو گفت باعث شد کای یجورایی حس خیلی خوبی اون لحظه پیدا کنه و همه چیو حتی حضور لوهانو تو اون خونه فراموش کنه.

بکهیون با صدای جیغ مانندی گفت:

*یا یاااااا جلو بچه مردم زشته اوه سهون...

همه خندیدن و سوهو که تا اون موقع سعی میکرد خونسردیشو بابت حضور لوهان حفظ کنه ، رو به کای گفت: آرزو کن و بعد شمع هاتو فوت کن!

کای سرشو تکون و در حین اینکه پسرا میشمردن آرزو کرد. وقتی به شماره ی یک رسید چشماشو باز کرد و شمع ها رو فوت کرد.

بعد از اینکه شمع هارو از روی کیک جمع کردن ، کریس کیکو به دست گرفت و وقتی دید کای حواسش با بک پرت شده کیکو تو صورتش کوبید و همه زدن زیر خنده. کای سعی کرد بدون اینکه لباسش کثیف شه کیکو از روی صورتش برداره ولی با برداشتنش کل خامه ی کیک روی صورتش بیشتر دیده شد و همه ی پسرا از خنده ریسه میرفتن.لوهانم حتی میخندید! چیز عجبیه ولی لوهان اون لحظه واقعا از ته دل خندید. یادش نمیومد کی اینطور خندیده ولی اگه میخندید هم این موضوع ماله خیلی وقت پیش میشد.

سهون همونطور که خندشو کنترل میکرد صورت کایو با دستمال پاک کرد. حتی مژه هاش هم خامه ای شده بودن. کای خودش هم میخندید ولی هنوزم دنبال فردی بود که این بلارو سرش آورده ، سرشو چرخوند:

+کی این کارو کرد؟؟ هااا؟

کریس خودشو جوری نشون داد که کای نمیتونست بفهمه کار کریس هیونگش میتونه باشه. بکهیون و سهونم کنار خودش(کای) بودن. سوهو هم کنار کریس بود و لوهانم رو مبل نشسته بود. تنها فردی که میتونست اینکارو بکنه چانیول بود!!(البته از نظر کای) برگشت و با دیدن خنده ی چان انگشتو اشارشو سمتش گرفت:

free fallWhere stories live. Discover now