2

404 74 16
                                    




•| نایل |•

نور خورشید تمام صورتمو در بر گرفته بود و باعث شد که از خواب بپرم . به سختی چشمامو باز کردم
تو اتاقم بودم ، با خستگی زیاد از روی تخت بلند شدم از اتاقم بیرون اومدم و به سمت دستشویی رفتم و دندونامو مسواک زدم و صورتمو شستم ...

یکدفعه صدای عجیبی از توی آشپزخونه شنیدم و سریع از دستشویی بیرون اومدم .

- این دیگ چه صدایی بود ؟!
با تعجب از خودم پرسیدم و وقتی وارد آشپزخونه شدم متوجه حضور هری شدم. اون در حال درست کزدن صبحونه بود اما مشکل اونجا بود که اون فقط با یه شورت روبروی من ایستاده بود :/
خدای من ، من کاملا فراموش کرده بودم که اون داره با من تو یه خونه زندگی میکنه ...
اون حداقل نمیتونه یه لباس بپوشه ؟!

- اوه خدا ، یه چیزی بپوش ...

هری با شنیدن صدای من سریع به سمتم برگشت و لبخندش دوباره رو صورت خابالودش نمایان شد .
اون واقعا دوست داره که منو اذیت کنه و همین قضیه هم باعث میشه من ازش بیشتر متنفر بشم ...

چشمام خود به خود به سمت تتوها و قفسه ی سینه ش حرکت کرد .

ولی سریع صورتمو برگزدوندم چون کاملا محو بدن بی نقصش شده بودم

سریع به سمت دیگ ای نگاه کردم قبل از اینکه بفهمه دارم بهش نگاه میکنم ولی خیلی دیر شده بود و اون فهمیده بود //

چشمای آبیم به چشمای سبزش قفل شده بود...

+ داری لذت میبری نایل ؟!

با یه پورخند مسخره بهم خیره شد

- نه ...

+ خب توی آپارتمان قبلیم اصولا عادت داشتم که اینطوری بگردم ... الان هم دارم اینجا زندگی میکنم و هر طور که بخوام لباس میپوشم :)

- اولا گفتی تو خونه ی قبلیت ——-

+ آپارتمان قبلی :)

- حالا هر چی ، حرف من اینه که این آپارتمان تو نیست ما باهم زندگی می‌کنیم خب پس تو باید بیشتر ملاحظه——-

اون دوباره حرفمو قطع کرد ..

+ من ملاحظه میکنم ..

اوه خدا اون واقعا رو مخه

- انقدر وسط حرف من نپر و اینکه تو نمیتونی هرکاری دلت میخواد بکنی چون منم دارم اینجا زندگی میکنم و حرف آخرم اینه که ما باید چند تا قانون بذاریم تا بتونیم کنار هم تو این آپارتمان زندگی کنیم .

Roommates | Narry version | Persian Where stories live. Discover now