Roommates | Narry version | Persian

5

•| نایل |•

هری واقعا منو گیج میکنه ، وقتی برای اولین بار بعد از مدت ها دیدمش واقعا شوکه شده بودم ، اما دوباره دیدنش باعث میشه گیج بشم ..

در واقع دیدن دوبارش هم چیز بدیه هم خوب
ازم نپرسید چرا چون اصلا نمیتونم بهتون پاسخی بدم اما همینطور که بعضی اوقات از دیدنش متنفرم بعضی لحظه ها هم دوست دارم کنارش باشم و زمانمو باهاش صرف کنم .

با اینکه اکثر اوقات در حال دعوا کردن و اذیت هم دیگه ایم  اما بازم بازنده ی بازی اونه :)

کار کردن تو کافه واقعا حوصله‌ سر بره .

کار کردن ، رفتن به خونه ، خوردن ، خوندن ، دیدن تلویزیون و آخرم خواب و دوباره تمام این کارارو باید انجام بدی و انجام بدی و انجام بدی ...

این واقعا روتین تکراری و مسخره ایه .

اما با هری ، وقتی به این فکر میکنم که روزمو با اون بگذرونم واقعا حس خوبیه و همین مسئله هم باعث دیوونه شدنم میشه ...‌

حالا شیفتم تقریبا داره تموم میشه ، من توی یه کافه کوچیک‌ کار میکنم و از کار کردن تو اینجا واقعا لذت میبرم ...

+ ببخشید ؟؟

لهجه ی غلیظ انگلیسی ، با یه تن صدای بم به گوشم خورد
تو چند لحظه حدس زدم که این صدا میتونه مال کی باشه

سرمو بالا آوردم ، داری شوخی میکنی ؟؟؟؟؟؟

انگار هری هم از دیدنم تعجب کرده بود اما خوشحالی تو صورتش موج میزد

- اینجا چیکار میکنی ؟!‌

به آرومی ازش پرسیدم اصلا نمیخواستم شغلمو از دست بدم..

+ من فقط اومده بودم نوشیدنی بگیرم که تو رو دیدم خیلی اتفاقی پیدات کردم
+ اینجا کار میکنی ؟

چرا واقعا باید چنین سوال احمقانه ای بپرسه و انقدر براش سخته که درک کنه من اینجا کار میکنم !؟

- چیه ؟ تو خوشت نمیاد من اینجا کار کنم ؟!

از تعجب چشماش گرد شد و سریع سرشوبه علامت منفی تکون داد

+ نه ، نه ، نه ! من فقط __ من همیشه دوست داشتم تو چنین جایی مثل کافه کار کنم ...

به دستام خیره شدم و سعی کردم لبخندی که روی لبام نشسته بود رو ازش پنهان کنم

عجیبه ، هری هیچ وقت اینوبهم نگفته بود .
در واقع من از ۱ سال پیش اینجا کار میکنم ...