***قسمتی از داستان فلش بک به زمان جدایی نایل و هری هست ...که مشخص شده
به شخصه این چپتر رو خیلی دوس داشتم ...امیدوارم لذت ببرید
بخاطر تاخیر هم معذرت :(
———————————
•| نایل |•
امروزم مثل روزهای قبل ، از خواب بلند شدم و با خستگی عجیبی سرکار رفتم ، اما هری رو اصلا ندیدم .
شاید خواب بود ...تقریبا آخرای شیفتم بود که یکدفعه یه پسر مو بلوند چشم فندقی رو دیدم که بهم لبخند میزد
- اشتون ، ساعت چنده ؟!
« شیفتت تموم شده دیگ میتونی بری »
واقعا خوشحال شدم مثل یه بچه ای که شب هالووین تمام شکلات ها و آبنبات های تمام جهان رو بهش دادن
اشتباه نکنید ، من عاشق کارمم.. اما بعد از چند ساعت که میگذره واقعا حوصله سر بر میشه
احساس کردم اگر الان برم اشتون کم کم حوصله ش سر میره برای همین تصمیم گرفتم تا تموم شدن شیفتش که تقریبا چند دقیقه دیگ تموم میشد منتظرش بمونم .
اونم بیشتر اوقات منتظرم میموند تا شیفتم تموم شه و با هم برگردیم چون اون دوست نداره من تنها بمونم ، پس حالا نوبت منه که پیشش بمونم
- خب ، من منتظر میمونم تا تو هم شیفتت تموم شه بعد میتونیم با هم برگردیم .
« نه ، تو برو . اشکالی نداره »
سرمو به علامت منفی تکون دادم . اون منو قشنگ میشناسه . میدونه که من نمیرم .
من و اشتون برای مدت زیادیه که با هم دوستیم .
وقتی که اینجا شروع به کار کردم اون خیلی وقت بود که استخدام شده بود ..
و اون کسی بود که تو خیلی چیزا بهم کمک میکرد
و همینم باعث شد دوستی مون استارت بخوره ...ساعت ۶ شده بود و شیفتش هنوز تموم نشده بود
تو انجام چند تا از کاراش بهش کمک کردم و روی یکب از صندلی ها منتظرش موندم•••••••••••••••••••••••
فلش بک
••••••••••••••••••••••••- هری چرا بهم زنگ نزدی ؟! برات چند تا پیام فرستادم اما جواب ندادی ، نگرانت شدم
YOU ARE READING
Roommates | Narry version | Persian
Fanfiction•| C O M P L E T E D |• ✨Highest Ranking : #3 in narrystoran ✨ این فن فیک ترجمه شدهی یک فن فیک خارجی هست امیدوارم لذت ببرید نایل بعد از گذشت مدت ها دوباره هری رو ملاقت میکنه البته نه یه ملاقات عادی بلکه هری حالا به عنوان هم اتاقی اون توی یه آپا...