•| نایل |•هوا دیگ تاریک شده بود ، من و هری هر کدوم یه طرف مبل نشسته بودیم
تلویزیون روشن بود اما هیچ کدوممون بهش توجهی نداشتیم .تمام روز هری به اذیت کردن من ادامه داد ، این فقط اولین روز زندگیم بعد از مدت ها با هریه اما ما نمیتونیم با هم کنار بیایم .
خودش از کارهاش و اذیت هاش لذت می بره اما برای من فرق داره ، من فقط میخوام با هر فرصتی ازش دور بشم برای همیشه ...- خیلی خب ، من ۵ تا قانون مشخص کردم
دستامو به سمت موهام بردم و به چشماش نگاه کردم ..
+ آه از این عدد متنفرم
- برام مهم نیست
+ واقعا بدجنسی
وای خدا اون مثل بچه ها رفتار میکنه تمام روز کارش همین بود ..
- احساس میکنم دارم با یه بچه زندگی میکنم
- قانون شماره ی یک ، قبل از اینکه در رو باز کنی باید در بزن——-+ اوه شاید اون لحظه داشتی لباستو عوض میکردی
به هرحال باید دربارش فکر کنم :)- خفه شو برام مهم نیست چون هردوی ما باید این قانونا رو رعایت کنیم خیلی خب ؟!
با عصبانیت کلمات رو به زبون اوردم و به چشماش نگاه کردم
- قانون شماره ی دو ، خرابکاری راه ننداز وگرنه اون کسی که باید جمع و جورش کنه خودتی :)....
واقعا متنفرم از اینکه خونه به هم ریخته باشه و بخاطر این
، این قانون رو گذاشتم چون اون تو هر زمانی و هرجایی خرابکاری میکنه- قانون شماره سه ، وسایل منو خراب نکن و وقتی خونه نیستم پاتو توی اتاقم نذار
+ کسی بهت گفته که من یه بچه ی ۳ سالم؟؟ من خرابکاری نمیکنم
ابروهاشو بالا انداخت و به دستاش خیره شد نمیدونم چرا اما از حرکاتش خندم گرفت
( اوه خدای من ، من الان خندیدم واقعا ؟؟)+ تو الان خندیدی ؟
- ششششش ، خیلی خب قانون شماره چهار ، اگر کلید هات رو گم کنی یا جا بذاری تقصیر من نیست و برام مهم نیس———-
+ هی این منصفانه نیست
- گفتم برام مهم نیست درسته ؟!
+ تو واقعا بدجنسی
- فقط به یاد بیار من در رو برات باز نمیکنم :)
( تمام حرفایی که زدم همش حقیقت داشت و من به قانون پایبندم )
+ خیلی خب چیزی دیگ ای هست که باید بدونم ؟!
- مهم ترین قانون ، قانون شماره ی پنج هست : با شورت نباید توی خونه بگردی مگر اینکه توی اتاقت باشی
+ اوه خب پس اگر لخت با——-
- یا حتی لخت باشی ...... تو نذاشتی حرفمو تموم کنم
صورتمو برگردوندم و به سمت میز رفتم ، اینبار برنده ی بازی من بودم :)
+ تو اصلا بامزه نیستی نایل ...... ولی میدونی واقعا عجیبه ، منظورم اینه امروز صبح تو داشتی از نگاه کردن به من لذت می بردی...
سریع برگشتم و نگاهش کردم
- ببخشید ؟!
+ تو شنیدی چی گفتم نی :)
به سمتش حرکت کردم و تو چشماش نگاه کزدم ، خواستم جوابشو بدم که احساس کردم هیچ جوابی براش ندارم
چند قدم به سمتم برداشت و حالا فقط چند اینچ با هم فاصله داشتیم+ چرا انقدر از من بدت میاد ؟
- هردومون میدونیم که تو چیکار کردی
به سمت اتاقم رفتم اما برای چند ثانیه برگشتم و نگاهش کزدم
- اوه و لطفا تلویزیون رو هم خاموش کن
تنها چیزی که میخواستم دوست داشتم اون الان احساس گناه کنه ، حس تأسف برای کارهاش ...
——————————————————-
این چپتر یکم کوتاه شد
از چپتر های بعد داستان تازه قضیه ش روشن میشه
پس اگر الان کمی گیج کننده س تا چپتر های بعد حل میشه
💫🧡
امیدوارم از ترجمه م خوشتون بیاد :)فن فیک ( سرنوشت ) predestination
هم به زودی آپ میکنم ❤️از تمام کسانی که
حمایت کردن هم بی نهایت ممنونم.Ꮓ :)
ESTÁS LEYENDO
Roommates | Narry version | Persian
Fanfic•| C O M P L E T E D |• ✨Highest Ranking : #3 in narrystoran ✨ این فن فیک ترجمه شدهی یک فن فیک خارجی هست امیدوارم لذت ببرید نایل بعد از گذشت مدت ها دوباره هری رو ملاقت میکنه البته نه یه ملاقات عادی بلکه هری حالا به عنوان هم اتاقی اون توی یه آپا...