•| نایل |•تو این چند روز هری خیلی عجیب رفتار میکنه . تمام مدت ساکت بود و به هیچی توجهی نمیکرد . میدونستم یه خبریه . تقریبا یه هفته ای میشه که دوباره شروع به حرف زدن کردم و همه چی خوب به نظر میاد ، شاید فقط به نظر میاد
چیزی که دیوونم میکنه اینه که من نمیدونم که ما الان اصلا با هم هستیم یا نه ؟!
یعنی فقط هم خونه ایم و بس ؟..من کالوم رو هم خیلی وقته که دیگ ندیدم . خوشبختانه
من دوست دارم مفصل با هری حرف بزنم و بگم که چی تو ذهنم میگذره اما اون تازگیا همش سرش به چیزای دیگ گرمه یا اصلا بهم توجهی نمیکنه .
این واقعا دیوونه کننده س .میخوام بهش کمک کنم . من واقعا بهش اهمیت میدم .
خیلی زیاد ، پس به نظرم باید ازش بپرسم چشهاز روی تخت بلند شدم و از اتاقم بیرون رفتم . واقعا برام عجیبه چون تمام مدت اون تنها کسی بود که سعی میکرد سر صحبت رو باز کنه اما الان تغییر کرده ...
مگه من چه کار اشتباهی کردم ؟
به سمت اتاق نشیمن رفتم و دیدم که داشت تلویزیون میدید اما مطمئنم حتی یه ذره توجه هم بهش نمیکنه .
- هی سلام .. خب پس دوباره قانون رو زیر پا گذاشتی و با شورت تو خونه میگردی ؟!
بهم لبخند زد و دوباره همه جا رو سکوت فرا گرفت برای همین دوباره سعی کردم خودم این سکوت رو بشکنم .
- حالت خوبه ؟!
+ من خوبم .
سرشو برگردوند و بدون هیچ حسی بهم نگاه کرد
- من کاری کردم ؟
+ نه
- پس چرا انقدر عجیب رفتار میکنی ؟!
+ هیچ اتفاقی نیوفتاده ... چیزی نیاز داری ؟
واقعا داره سرد برخورد میکنه و من حتی نمیدونم چشه..
اون هیچ وقت اینطوری رفتار نمی کرد .- نه من فقط نگرانم .
+ درباره ی ؟
- تو
دوباره یه لبخند سرد و دیوونه کننده تحویلم داد .
+ خب نمیخواد نگران باشی همون طور که بهت گفتم ...من خوبم .
- نه نیستی ... تو واقعا عصبی و ناراحت به نظر میای .
بهم نگاه کرد و بدون اینکه چیزی بگه فقط بهم نگاه کرد و من واقعا داشتم زیر نگاهش آب میشدم
- چیه ؟ من کاری کردم ؟ اتفاقی افتاده ؟
دوباره بدون هیچ کلمه ای از جاش بلند شد و سمت اتاقش رفت و در رو محکم بست . و باز هم سکوت
- اوه اگر فکر کردی من از حرف زدن دست بر میدارم پس باید بری خودتو به فاک بدی هری استایلز .
BẠN ĐANG ĐỌC
Roommates | Narry version | Persian
Fanfiction•| C O M P L E T E D |• ✨Highest Ranking : #3 in narrystoran ✨ این فن فیک ترجمه شدهی یک فن فیک خارجی هست امیدوارم لذت ببرید نایل بعد از گذشت مدت ها دوباره هری رو ملاقت میکنه البته نه یه ملاقات عادی بلکه هری حالا به عنوان هم اتاقی اون توی یه آپا...