22

216 37 17
                                    




•| هری |•

- دوست دارم احمق ...

نمی تونم چیزی که الان شنیدم رو باور کنم . تمام حرکتی  که میتونستم اون لحظه انجام بدم فقط بوسیدن اون لبای صورتی. بود .
حس اینکه اونم لبامو میبوسه معرکه س .
یه حس قدیمی که توی وجودم پرواز میکنه ، من واقعا دلم براش تنگ شده بود ، دلم برای بوسیدنش تنگ شده بود .

دستامو آروم دور کمرش بردم و چسبوندمش به دیوار .
لبخندش بخاطر بوسه های عمیق من محو شده بود
این درسته . من یه احمقم . واقعا چطوری تونستم فکر کنم اون عاشق یه آدم دیگس ؟!

برای چند ثانیه بوسمونو قطع کردیم چون بدجوری نفس کم آورده بودیم .
وقتی دستامو بیشتر توی کمرش فرو بردم شروع کرد به خندیدن . کاملا میدونستم که اون قلقلکیه . برای همین به کارم ادامه دادم و بیشتر از قبل خندوندمش

- هری ... بس کنننن !

اما من واقعا خوشحال بودم . خوشحال از اینکه میتونم صدای خندشو دوباره بشنوم . بهش دست بزنم ، بغلش کنم ، ببوسمش .
دیدن اینکه دوباره با همیم از هرچیزی تو این دنیا بیشتر خوشحالم میکنه . این تمام چیزی بود که میخواستم ...

+ من فقط نمیتونم باور کنم

- من هیچ جا نمیرم . من اینجام با تو ، کنار تو ، پس باور کن ...

لبخند زدم و آروم گونشو بوسیدم .

+ ام من باید یه چیزی بگم

- منم باید یه چیزی بهت بگم اما میخوام تو اول بگی

+ باشه . آمم کالوم اومده بود اینجا و قسم میخورم من از خونه پرتش کردم بیرون و اون نتونست کاری بکنه . من اینو گفتم چون نمیخواستم دوباره چیزی رو ازت پنهان کنم چون میخوام دوباره بهم اعتماد کنی و کاری کردم که دیگ فکر نکنم هبچ وقت مزاحممون بشه .

- خب

سرشو جلو آورد و یه بوسه ی آروم و گرم روی لبام کاشت . نایل ، نایل همیشه نفس کشیدنو از یادم میبره .

- خب حالا بگو ببینم کی توی بوسیدن بهتره ؟ من یا اون؟

( اوه لعنتی ... اون الان چی گفت؟ یعنی میدونه ؟ )

- فکر کنم تو یه چیزی رو جا انداختی استایلز ... اما من به هرحال بخشیدمت .

+ تو چطور ... تو کجا بود—

- من خیلی زود اومدم خونه و فهمیدم که اون اینجاس . من همه چی رو هم دیدم و هم شنیدم و باعث شد بیشتر از هر لحظه ای عاشقت بشم .

Roommates | Narry version | Persian Donde viven las historias. Descúbrelo ahora