•| هری |•- دوست دارم احمق ...
نمی تونم چیزی که الان شنیدم رو باور کنم . تمام حرکتی که میتونستم اون لحظه انجام بدم فقط بوسیدن اون لبای صورتی. بود .
حس اینکه اونم لبامو میبوسه معرکه س .
یه حس قدیمی که توی وجودم پرواز میکنه ، من واقعا دلم براش تنگ شده بود ، دلم برای بوسیدنش تنگ شده بود .دستامو آروم دور کمرش بردم و چسبوندمش به دیوار .
لبخندش بخاطر بوسه های عمیق من محو شده بود
این درسته . من یه احمقم . واقعا چطوری تونستم فکر کنم اون عاشق یه آدم دیگس ؟!برای چند ثانیه بوسمونو قطع کردیم چون بدجوری نفس کم آورده بودیم .
وقتی دستامو بیشتر توی کمرش فرو بردم شروع کرد به خندیدن . کاملا میدونستم که اون قلقلکیه . برای همین به کارم ادامه دادم و بیشتر از قبل خندوندمش- هری ... بس کنننن !
اما من واقعا خوشحال بودم . خوشحال از اینکه میتونم صدای خندشو دوباره بشنوم . بهش دست بزنم ، بغلش کنم ، ببوسمش .
دیدن اینکه دوباره با همیم از هرچیزی تو این دنیا بیشتر خوشحالم میکنه . این تمام چیزی بود که میخواستم ...+ من فقط نمیتونم باور کنم
- من هیچ جا نمیرم . من اینجام با تو ، کنار تو ، پس باور کن ...
لبخند زدم و آروم گونشو بوسیدم .
+ ام من باید یه چیزی بگم
- منم باید یه چیزی بهت بگم اما میخوام تو اول بگی
+ باشه . آمم کالوم اومده بود اینجا و قسم میخورم من از خونه پرتش کردم بیرون و اون نتونست کاری بکنه . من اینو گفتم چون نمیخواستم دوباره چیزی رو ازت پنهان کنم چون میخوام دوباره بهم اعتماد کنی و کاری کردم که دیگ فکر نکنم هبچ وقت مزاحممون بشه .
- خب
سرشو جلو آورد و یه بوسه ی آروم و گرم روی لبام کاشت . نایل ، نایل همیشه نفس کشیدنو از یادم میبره .
- خب حالا بگو ببینم کی توی بوسیدن بهتره ؟ من یا اون؟
( اوه لعنتی ... اون الان چی گفت؟ یعنی میدونه ؟ )
- فکر کنم تو یه چیزی رو جا انداختی استایلز ... اما من به هرحال بخشیدمت .
+ تو چطور ... تو کجا بود—
- من خیلی زود اومدم خونه و فهمیدم که اون اینجاس . من همه چی رو هم دیدم و هم شنیدم و باعث شد بیشتر از هر لحظه ای عاشقت بشم .
ESTÁS LEYENDO
Roommates | Narry version | Persian
Fanfic•| C O M P L E T E D |• ✨Highest Ranking : #3 in narrystoran ✨ این فن فیک ترجمه شدهی یک فن فیک خارجی هست امیدوارم لذت ببرید نایل بعد از گذشت مدت ها دوباره هری رو ملاقت میکنه البته نه یه ملاقات عادی بلکه هری حالا به عنوان هم اتاقی اون توی یه آپا...