Selena:
از ذوق سریع رفتم و صبحونم رو خوردم... منتظر زنگ زدن هری بودم..
هر لقمه ای که میخوردم به گوشیم هم نگاه میکردم.
که بله.... صدای زنگ گوشیم اومد...
ناشناس بود.. اما میشه فهمید بوی فرند هالزی عه.
-الوو!!
+عاام.. سلام،من دوست پسر هالزی ام.. منو میشناسید..
-عاا بله،بله میشناسم..
+خوب هالزی بهم گفت که میخوای یه خونه اجاره کنی..-بله!
+میتونید به ادرسی که میفرستم بیاید و باهم مکالمه ای داشته باشیم!
-حتما!!
با ذوق قط کردم و گوشی رو انداختم اون طرف.
با خودم گفتم حداقل دوست پسرش هم میبینم..
رفتم و یه لباس مناسب با یه کت بهاری پوشیدم و به بیرون اومدم..
به ادرسی که فرستاده بود راه افتادم..
اول فکر کردم اشتباه اومدم! ولی نه درست اومده بودم!
چشمم به املاکی خورد و به اونجا رفتم.
در زدم و تا اونجایی که دوست پسر هالزی رو ندیده بودم کسی رو نمیشناختم!
متوجه شدم که یه پسر 18 ساله داره نزدیکم میشه..
+شما باید سلنا باشید! درسته؟
-عاا بله..
+بفرمایید تو..
رفتم تو و توی صندلی نشستم..
-شما دوست پسر هالزی هستید؟
+بله..
-عاها
+خوب،شما نسبت به پولتون چه خونه ای میخواید اجاره کنید؟
-راستش اونقدری همراهم هس که بتونم خرج اون خونه رو بدم.
+پس رهن نیمخواید؟
-نه!
+که اینطور! ما اینجا یه ویلای دو خوابه 90 متری داریم.. قیمتش هم اجارش هم هر ماه 200 دلار عه
با خودم گفتم واییی فاک این خیلی گرونه!!
-عاا نه.. این نه!
+اووم! یه خونه ی 100 متری و سه خوابه، همراه با شومینه، هر ماه 250..
اینکه از اون هم گرون تره!! وایی نه...
-عاا اینم نه!!
+خوب... یه آپارتمان 70 متری،1 خوابه.. هرماه 106!
این خوبه! اینو میتونم از پسش بر بیام
-عاا بلههه! این عالیه:)
+خوب شما میتونید با ما بیاید تا خونه رو ببینید!
-حتما...
واییی یکی باید منو نیشگون بگیره!! که ببینم خوابم یا بیدار!!!
خیلی خوشحال بودممم!!
باورم نمیشه!!!!این پارت هم خیلی مزخرف بود..
متمعناً ² پارت دیگه خ شوکه میشید:)

ESTÁS LEYENDO
The End World.
Fanfictionچرا باید زندگی کرد؟.. که عاشق شیم و بعد کشته شدنش رو ببینیم؟! Part Time Update: Sunday زمان عاپدیت کردن پارت: یکشنبه