Part 12

142 21 7
                                    

-in the name of lღve

لیام با کش و قوص دادن بدنش از خواب بیدار شد. سریع اتفاقای دیشب یادش اومد و به تخت کنارش خیره شد. زین هنوز اونجا بود و خیالش راحت شد. دستاشو به صورتش کشید و باز نگاهش کرد. اون درست مثل پسربچه های کیوت خوابیده بود. موهاش تو صورتش ریخته بودن و یکی از دستاش بدجوری بالای سرش پیچیده بود. لیام لبخند زد و سمتش رفت. دستشو آروم به حالت طبیعی برگردوند و این باعث شد زین وول بخوره و غر بزنه.

"خیله خب پسر کوچولو. فقط خواستم کمکت کنم"

'پسر کوچولو دیگه چی بود؟'

لیام با خودش خندید.

'اون واقعا یه پسر کوچولوئه'

بیشتر خندید و سرشو تکون داد. زین آروم نفس میکشید و لیام نزدیک تخت نشست تا بتونه صدای نفساشو بهتر بشنوه. وقتی نشست ، تازه متوجه شد زین بلوزشو در اورده.

"فاک"

آروم زمزمه کرد و بدن زین رو که فقط یک دهمش پیدا بود رو دید زد. اون پر از تتو بود و معلوم بود تا پایین هم ادامه داشت ، چون لیام بازوهای اونو دیده بود که مثل آستین دستشو گرفته بودن.

لبشو گاز گرفت (نه اون لب گاز گرفتنا. از این مدلا که میخوای یه کاری کنی میترسی) و پتو رو یکم کنار زد. سینه و یکم از شکم زین حالا معلوم بودن. لیام با دقت به تتوها و بدن بی نقص زین نگاه میکرد و لبشو لیس میزد. وقتی خواست پتو رو بیشتر کنار بزنه ، دستشو عقب کشید و با خودش گفت بهتره تا کاری نکرده فقط بره. و همین کارو هم کرد.

"زین!صب بخیر!"

لاتا زین رو دید در حالی که از اتاق لیام بیرون میومد.

"سلام...لیام کجاست؟"

زین سرشو خاروند و گفت.

"رفته یکم خرید کنه. زود میاد"

"اوهوم"

"گشنه ای؟صبونه آمادست. لیام که اومد همه باهم میخوریم"

"همه باهم صبونه میخورید؟هر روز؟"

"اره"

لاتا لبخند زد و طوری بود که این موضوع براش عادیه.

"چه خوب"

"اوهوم. چیزی نیاز داشتی بهم بگو!"

"باشه"

لاتا لبخند زد ، بازوی زینو لمس کرد و پایین رفت. زین از صب چند بار به هری زنگ زده بود ولی اون بازم جواب نداده بود. توی دسشویی بازم سعی کرد باهاش تماس بگیره ولی هیچی. سر و وضعشو مرتب کرد و با همون شلوارک لیام پایین رفت. صدای برخورد چنگال با بشقاب و حرف زدن رو میشنید ، ولی درست نمیتونست بگه کجاست. همین لحظه در اتاق نشیمن باز شد.

"اوه. صب بخیر پسر. صبونه آمادست. بفرمایید!"

اون باب بود.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 17, 2019 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Miracle Fanfiction📒🍃Where stories live. Discover now