29-My pianist is dead!

243 50 83
                                    

[پیانیستِ من مرده است!]

طوری که لیام اوضاع رو بر انداز کرده بود،تا اتمام رمز گشایی از نامه ها،چیزی نمونده بود.پس میتونست امیدوار باشه.

نایل همچنین،در حال نوشتن بود؛ نوشتن تمام اطلاعاتی که تا به حال از دل اون نامه ها استخراج کرده بودن.

لیامم همونطور که ماگ قهوه در دست داشت،توی اتاق راه میرفت که بالای سر گوشیش رسید، کلی تماس داشت ولی از اونجایی که تا به حال سایلنت بود،متوجه نشده بود. اتفاقاً همون لحظه دوباره زنگ خورد:

ل-سلام روزولت. اتفاقی افتاده؟

ر-لیام هر جا که هستی فقط پاشو بیا...

ل-چی شده...؟

ر-دوباره وایت چپل لیام...دوباره وایت چپل...

ل-خدای من...

ر-هر چه سریعتر خودتو برسون. منم سازمانم.

و بعد قطع کرد.

لیامی که همزمان نگران،کنجکاو،مظطرب و آشفته بود، وسایلش رو سریعاً برداشت.

ن-کجا لیام؟

ل-میرم سازمان...باز یه دردسر دیگه...

بدون اینکه منتظر جواب بمونه،رفت.

نایل سری از روی نارضایتی تکون داد و به این فکر کرد آیا اون نوجوون بیخیال و در عین حال نابغه، همین کار آگاه پینه؟ یا سالها خیلی زود مثل ابر ها میگذشتند و نایل متوجهشون نمی شد؟!

همه چیز چقدر سریع تغییر کرده بود!
میدونست؛ میدونست لیام با وجود اون ضریب هوشی، حتما شغل منحصر به فردی پیدا میکنه، اما هرگز به کارآگاه ام آی سیکس شدنش فکر هم نمیکرد!

-----

خیابون های خلوت رو با آخرین سرعت ممکن گذرونده بود و حالا سراسیمه طرف ساختمون می دوید.

وقتی وارد شد،نفس نفس زنان خودش رو به افراد رسوند.

-رئیس رئیس! یه قتل دیگه توی وایت چپل اتفاق افتاده!

ل-یه قتل دیگه؟!

-بله قربان...تقریبا ۲۰ دقیقه پیش یعنی ۱ بامداد جسد پیدا شد...

بین بحث لیام با افراد، روزولت هم سر  و کلش پیدا شد با چندین کاغذ توی دستش.

ر-جسدش رو آماده کردم...بریم برای بررسی لیام؟

لیام هم با تکون دادن سر تایید کرد. روزولت ترجیح میداد به جز خودش و لیام،کس دیگری برای بررسی جسد نره، این قتل به مراتب وحشیانه تر از موارد قبلی بود.

وقتی به اتاق و بالای سر جسد رسیدن،روزولت شروع کرد:

-الیزابت استراید. همین امشب،۱ شب جسدش پیدا شد،بازم توی وایت چپل. به طور عجیبی،این زن هم توی همون کلاب کار میگرده. شکمش پاره،کلیه چپ و قسمت هایی از رحمش برداشته شده. همونطور که میبینی،این رد چاقوعه.

Artist.Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon