9

46 12 0
                                    

روی چمن ها دراز می‌کشم. چمن‌های خیس که لایه‌ای از شبنم و طراوت پوشیده‌اند. چقدر زنده‌اند؛ و این چقدر زیبا و خیره‌کننده‌ است.

به روبه‌رو نگاه می‌کنم. به آسمانی که روبه‌رویم قرار گرفته. آسمانی که پر از ستاره‌ست و ماه! در آن خودنمایی میکند.
آسمان زیبا... آسمان تاریک و درخشان.

به برق ستاره‌ها می‌نگرم. مجذوب‌شان می‌شوم. به جنس خاص ماه، و پستی بلندی‌های غریب آن.

حرکت خون در رگ‌هایم را حس می‌کنم. ضربان... این تپش بی نظم قلب مریض‌م را حس می‌کنم. این حس عجیب است. عجیب و غریب است.
انگار صدای بدنم را می‌شنوم. صدای ریز و زیری است.

به ستاره‌ها نگاه می‌کنم.

The earthWhere stories live. Discover now