عاشقانه های خرگوشک

1K 259 23
                                    


«کریس»

به شدت عصبانی بودم. نه فقط از دست جونمیون بلکه از خودمم عصبانی بودم که چرا توی عالم مستی درباره ی باسنش نظر داده بودم و قبلش هم جوری رفتار کرده بودم که فکر کنه منحرف هستم. ولی شدت عصبانیتم از جونمیون به قدری بود که بعد از اون شب عامدانه نادیده اش میگرفتم و دیگه کاری بهش نداشتم. این تغییر موضع یک شبه ام باعث شده بود که بقیه ی بچه ها اولش احساس خطر کنن اما بعد از یه مدت کم کم جوری رفتار کردن که انگار همه چیز عادی هست و هیچ اتفاقی اون شب نیفتاده. روزای اولی که جونمیون رو نادیده میگرفتم متوجه تعجب و سردرگمیش میشدم ولی به روی خودم چیزی نمیاوردم. بعد از گذشت یک هفته اونم جوری رفتار کرد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و همین بیشتر من رو عصبانی و مٌصر میکرد تا بیشتر از قبل نادیده اش بگیرم. یک ماه از بحث اون شب مون میگذشت که یهویی جونمیون دست دوست پسرش رو گرفت و آورد به ما معرفیش کرد! باورم نمیشد! خرگوشک و دوست پسر؟!!! قبل از اولین ملاقاتم با ییشینگ فقط درباره اش از لوهان شنیده بودم. صادقانه بگم ازش خوشم نیومده بود چون به نظرم اون آدم مغروری بود که نه به عنوان سال بالایی بلکه به عنوان یه چینی هیچوقت برای ارتباط برقرار کردن با من یا لوهان تمایلی از خودش نشون نداده بود. وقتی هم که جونمیون بهمون معرفیش کرد نتونستم بهش روی خوش نشون بدم. اون روز لوهان به زور منو با خودش به کافه تریای دانشگاه برده بود تا شاهد مراسم رونمایی از دوست پسر جونمیون باشیم. وقتی جونمیون من رو به ییشینگ معرفی کرد و گفت که چینی هستم، ییشینگ دستش رو برای دست دادن به من جلو آورد و به چینی گفت:

-از دیدنت خوشحالم برادر

من که از صمیمیت یهوییش خوشم نیومده بود بدون اینکه باهاش دست بدم به کره ای جوابش رو دادم:

-ممنون سنبه ییشینگ

ییشینگ که جا خورده بود. خنده ای کرد و به کره ای گفت:

-راحت باش میتونی منو ییشینگ صدا کنی

و من به انگلیسی جوابش رو دادم:

-سریع صمیمی شدن استایل من نیست!

ییشینگ با تعجب فقط بهم زل زد و لوهان هم مستاصل چشم هاش رو بست و پیشونیش رو به دستش تکیه داد. قطعا اون لحظه فکر میکرد بردن من به اون دورهمی بزرگترین اشتباهش بوده که خب حقیقتا همینطور هم بود. به ساعتم نگاه کردم و رو به چانیول گفتم:

-من رفتم تمرین. هر موقع که کارتون تموم شد بیا زمین بسکتبال

و بدون اینکه منتظر حرف کسی بمونم بلند شدم و از کافه تریا رفتم بیرون. بعدازظهر بود که چانیول اومد پیشم و گفت:

My Lover Is A Virgin Pervert!/معشوق من یه منحرف باکره ست!Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ