!جونمیونِ من

1.1K 248 75
                                    


«کریس»

صدای بلند موسیقی ای که داشت پخش میشد روی اعصابم بود. حوصله ی اون همه سروصدا رو نداشتم. حتی حوصله ی بچه ها و دورهمی ای که چانیول ترتیبش رو داده بود رو هم نداشتم. قلبم اون لحظه سنگین تر از هر زمانی شده بود که توی این سه سال به یاد میاوردم. دلم میخواست اون لحظه به جای دیسکو توی آپارتمان لوهان باشم و توی تنهایی و سکوت یه گوشه بشینم و به یه جا اینقدر خیره بشم تا زمان بگذره و موقع پروازم برسه و هر چه زودتر برگردم چین و دیگه هم تحت هیچ شرایطی پام رو کره نذارم! کره قرار نبود به من روی خوش نشون بده و هر دفعه به نوعی نیشش رو بهم زده بود. ولی حالا من وسط اون همه سروصدا و شلوغی کنار بقیه ی بچه ها توی دیسکویی بودم که دقیقا سه سال پیش اولین دعوای شدیدم با جونمیون اونجا رقم خورده بود. تنها تفاوتی که دورهمی اینبارمون با چند سال پیش داشت این بود که جای خالی جونمیون شدیدا به چشم میومد و بیشتر اعصابم رو میریخت بهم. چانیول اون شب با یه تیر دو نشون زده بود. به قول خودش هم خواسته بود تجدید خاطرات کنه (اونم چه خاطراتی!) و هم از جناب پارتنر عزیزش بعد از کلی پنهون کاری رونمایی کنه. خب به ظاهر به چیزی که میخواست رسیده بود. حالا هم دورهم جمع شده بودیم و به شوخی های بی مزه ی اون و سهون میخندیدیم هم با بکهیون آشنا شده بودیم و اونم سعی میکرد جو نسبتا سنگین دورهمی اون شب رو به نوبه ی خودش گرم کنه. و من این وسط چیکاره بودم؟ چرخ پنجم! یه بدبختی که همیشه ی خدا تیرش به سنگ میخوره و حالا مجبوره علی رغم حال خرابش جوری وانمود کنه که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و همه چی عالی و بروفق مراده! به لیوان بزرگ آبجو ای که جلوم بود خیره شده بودم و سعی میکردم خودم رو قانع کنم قراره توی دورهمی اون شب بهم خوش بگذره ولی هر چی بیشتر برای قانع کردن خودم تلاش میکردم بیشتر دلم میخواست از اونجا بزنم بیرون و ساعت های باقی مونده رو تنهایی بگذرونم. به بقیه ی بچه ها که دور میز نشسته بودن و باهم صحبت میکردن نگاهی کردم و تصمیمم رو گرفتم. وقتی بلند شدم هر چهار نفرشون بهم خیره شدن و سهون پرسید:

-کجا؟

حوصله ی بحث و قانع کردنشون رو نداشتم ولی چاره ای نبود. میخواستم هر چه زودتر از اونجا برم بیرون پس مختصر جواب دادم:

-بیرون. امشب زیاد حوصله ندارم

چانیول که جا خورده بود بلافاصله گفت:

-هیونگ ما این دورهمی رو به خاطر تو ترتیب دادیم

نگاه معنا داری به بکهیون کردم و اضافه کردم:

-و معرفی پارتنرت به ما

چانیول خنده ی خجالتی ای کرد و گفت:

My Lover Is A Virgin Pervert!/معشوق من یه منحرف باکره ست!Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin