Part 8

229 35 41
                                    

سلام سلام...
این پارت هنوز گذشتس فقط جلو رفته😁😁

یک سال بعد:
خانم تان تمام تلاشش رو برای موفق شدن در این مسابقه تا آخر سال اول کرده بود ودراین چند ماه همه مشغول تمرین آهنگ و رقص شده بودن.

" عالیه. واقعا نمیدونم چی بگم...شما بچه ها عالی شدین." خانم تان مثل همیشه همراه با ذوق و هیجان در حال تشویق گروه بود.

" کاملا اطمینان دارم که تا دو روز آینده که برای مسابقه تمرین میکنید، این نقص های کوچیکتونم هم از بین میره." درحالی که از کلاس موسیقی خارج میشد این جمله را گفت.

در طی این یه سال گذشته مادر نمجون چند دور به دیدن آن ها آمده بود و پول براشون گذاشته بود یا براشون غذا درست کرده بود وتمام روز بااون ها بود وبعد میرفت وهمین باعث میشد نمجون نسبت به شرایط به وجود اومده کمی آروم بگیره.

" بچه ها امروز باید زودبرسم خونه. هه جی کلید همراه خودش نبرده وهمینجوریش هم دیر شده."
نمجون درحالی که وسایل موسیقی خودش رو جمع میکرد گفت.

جیهوپ به سمت نمجون رفت وآستینش وکشید وگفت: " رفیق روز مسابقه کل روزتو خالی کن وبه هه جی هم کلید بده چون من نمیزارم شبش برگردی."

" برای چی"؟ نمجون با تعجب پرسید.
جیهوپ با ذوق به بازوی جیمین زد واز اونجایی که باهم هماهنگ کرده بودن شروع به رقصیدن کردن واز جیبشون کارت غیر قانونیه ورود به کلوب رو درآوردن. جیهوپ باذوق کارت رو روبروی نمجون گرفت وگفت:" از اونجایی که قطعا میبریم به عموم گفتم تا زودتر برای جشن بردمون تدارک ببینه."

نمجون خنده ای از سر شیطنت کرد وگفت:" مثل همیشه جیهوپ نبرده جایزه میخواد. پس جیهوپ، به خاطر جایزه وکلوپ ودختراش هم که شده روی رقص اون روزت تمرکز کن."

" هیونگ " جیهوپ درحالی که به بازوی نمجون میزد غرغرکنان گفت.

نمجون که به خاطر موفقیتش در اذیت کردن جیهوپ میخندید، با دست از بچه ها خداحافظی کرد ورفت.

روز مسابقه:
" بس کن هوسوک، از بس جلوی من رقصیدی منو عصبی ترم کردی". جیمین این جمله رو وقتی که به هوسوک لگد می زد گفت.

هوسوک دست از رقصیدن برداشت و گفت:
" مگه تقصیر منه؟! از استرس حالت تهوع گرفتم و به نظرم بهترین راه، رقصیدنه که بتونم خودمم گرم کنم".

" الآن از بس میرقصی که توی صحنه ی اجرا بالا میاری اونوقته که هر چی زحمت برای یک سال کشیدیم از بین میره". جیمین گفت.

" بیخود لفظ نیا. خودتم پاشو برقص وگرنه نمیتونیم شانسی برای برنده شدن پیدا کنیم".
همونطور که جیمین و جیهوپ در حال بحث کردن بودن، نمجون وارد اتاق پشت صحنه شد. درحالیکه ویولنی رو همراه با دستمال توی دستش گرفته بود، به شکل عصبی روی صندلی نشست و خودش رو با تمیز کردن ویولن مشغول کرد.
نمجون معمولا سکوت می کرد ولی سکوت اینبار نتفاوت بود و باعث توجه هوسوک و جیمین شد. چند ثانیه بیشتر طول نکشید که گفت:
" شانس یک بهانه ی مسخره برای امیدواریه. امیدواری همراه با ناامیدی. ناامیدی همراه با آماده نبودن و ما آماده هستیم. پس توی شانس غرق نمی شیم".

Inside youTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang