Chapter-12

4.8K 760 103
                                    

زبون گرم و نرم و مرطوبش آروم رد سس رو از چونم تا لب پایینم گرفت و همونجا ولش کرد...

همه سر واشر سوزوندن و احتمالا فکشون از کار یه دفعه ایش افتاد...و من تقریبا به یه مجسمه تبدیل شده بودم

حتی یه ماهیچم هم تکون نمیخورد

میتونم حس کنم دارم سرخ میشم....دوباره....یه لحظه وایساد و بعد ولم کرد و برگشت سر جاش..

روشو کرد به تیونگ هیونگ و یه لبخند از خود متشکر زد..

وات دِ فاک؟؟

الان برای تیونگ هیونگم فیس اومد؟؟

واقعا نمیفهمم ولی هممون حس میکنیم گرگای درونمون واسه هم دیگه خط و نشون میکشن...

_ حالا حس میکنی رو ابرایی پسره همجنس باز؟

سوری هم زمان که به طرفم میومد گفت

آره...یه زری زد تا این حس رو از بین ببره..یا در واقع شایدم بدترش کنه..

_ یــا! خودتو به اون راه نزن لعنتی!

شونمو آروم گرفت و به پنج تن قسم میخورم که دارم از تمام قدرتم استفاده میکنم که همونجا حقشو کف دستش نزارم...

_ برگرد سر جات خانوم!

هوپی هیونگ آروم گفت و هم زمان از سر جاش بلند شد و البته از اون جایی که سوری عوضی تر از این حرفا بود حرفشو به تخمای نداشتش گرفت

همچنان به من نگاه میکرد و دستاشو رو سینش گره زده بود..

_ هی جونگ کوک! به این جندت بگو شر شو کم کنه

جیمین گفت ولی جونگ کوک همونطور مثل بز وایساده بود و در واقع هیچ کاری نمیکرد..

_ اووووه...چه قشنگ...همجنس باز ها از هم دیگه دفاع هم میکنن؟ هان؟ تهیونگا! نگو که این آدمای به اصطلاح دوستت و حتی برادرتم از راه به در کردی؟ لنگاتو برای این گرگای گشنه باز کردی تا باهات بخوابن؟ ها! همتون حال بهم زنین!

لحظاتی تو سکوت گذشت...

تهیونگ سرشو پایین انداخت و چیزی نگفت

بعد صدای یه خنده آروم از تهیونگ در اومد و سرشو بالا گرفت..

همینه...اره...همینو میخواستی...

_ سوریااا...ببخشید که تقصیر من نیست بخاطر من کونت سوخته! تقصیر من نیست که به هر پسری که میخوای نمیرسی تقصیر من نیست که تو یه جنده مشهوری جنده ای که میتونه هم زمان پنج تا دیکو تو سوراخ های بســــی گشادش تحمل کنه تقصیر من نیست که تو اون آدم حال بهم زنی نه من و
بخصوص دوستای من به دیکمم نیست که چی راجب خودم میگی ولی اگه گوه دوستامو بخوری باور کن به خدمتت میرسم حتی ممکنه فراموش کنم که یه دختری!

Hidden love Where stories live. Discover now