.2Ω. !کاپ کیک سمی

949 172 77
                                    


حالم بد می شه...
حست می کنم توی سرم...
همیشه اونجا,
توی سینم سنگینی می کنه
قلبم,
دلش می خواد وقتی من نمی تونم بپره بیاد پیشت تا بغلت کنه
آرزو داشتم می تونستم گریه کنم...
نفسم بالا نمی یاد خیلی وقتا,خیلی جاها,
تا بتونم این درد رو پایان بدم
داره می خوره,داره بدنمو داغون می کنه...
حتی خود تو هم دیگه نمی تونی من رو نجات بدی
آرزو داشتم تا دیگه نباشم...
-L💙

------------------------------------------------------------------------

(Creep_Ember island)🎧🔊

روزای تعطیل بی حوصله تر از همیشه میشد,فقط سعی می کرد از زیر غرغرای مامانش برای غذا خوردن فرار کنه و بیشتر وقتشو تنها باشه,

سبز بهش پیام می داد,صحبت می کردن,اما نه درمورد اون چیزی که آبی دوست داشت تا بشنوه,

اون همیشه آرزو می کرد تا سبز هم بهش بگه که اندازه یه دنیا دوستش داره و از دستش نمی ده
ولی آیا واقعا امکانش بود؟

از رو تختش بلند شد و یهو سرش گیج رفت
خودشو به میزش رسوند و کاپ کیک رو باز کرد:

های کاپ کیک!
امروز چطوری؟
خب بیا من از روزم برات بگم,

امروز صبحونه نخوردم,برای ناهار هم 2 لیوان شیر خوردم ک فکر کنم نصفش رو برگردوندم,
لوتی کشون کشون بردتم بیرون تا برام یه دست لباس جدید بخره,بهم می گه شبیه کتاب شدم,اما من دوستش دارم
روز به روز دارم لاغر تر می شم و عاشق اینم,و سردردا و سرگیجه ها و به فاک رفتن معدم هم برام مهم نیس,

بعدش که توی خیابونا راه می رفتم,به این فکر کردم که واقعا دلیل برای زندگی ندارم؟
و باز هم پاسخ منفی گرفتم...

هیچ عذاب وجدانی,هیچ ناراحتی,فوق العادس!
کارم خیلی راحته,

داشتم فکر می کردم که دوست دارم یه بیمار قرنطینه باشم که با هیچکس ارتباط نداره,دوست دارم حافظم پاک بشه,تا یادم بره چه دنیایی بقیه برام ساختن,
خودم برای خودم ساختم

همه رو فراموش کنم,همه دوستام,دیگه مجبور نباشم با کسی حرف بزنم,خودم که هستم,راحت ترم,البته نه همه نه,
من همیشه لیام رو برا خودم نگه می دارم,

چون اون مثل توعه,فقط کنارم زندگی می کنه,سوال نمی پرسه,زیاد حرف نمی زنه,ولی در عین حال به موقع حرف می زنه و حواسش هست,دوست دارم اگر حافظم پاک شد اولین نفری که دور و ورم میاد اون باشه,ولی بقیه نه
بقیه اذیتم می کنن,اونا برام سمن!

هیچ کدومشون رو نمی خوام,فقط اگر می تونستم توی صورتاشون این رو داد بزنم,الان راحت تر زندگی می کردم!

لخت نشستم روی صندلی,به زخمای پام که از زیر کش باکستر پای چپم تا بالای زانوم رو در بر گرفته نگاه می کنم
خدایی چی شد که این شد؟
باهام چیکار کردن؟

°THe paIn U GiVe°Donde viven las historias. Descúbrelo ahora