6.|قانون شماره ی هفت پایان دردها|

286 28 42
                                    

MOONDUST
JAYMES YOUNG

هشدار..
این قسمت دارای صحنه های خشن هست!
من علامت |🚫| میزارم برای کسایی کع خوششون نمیاد

"و الان من باید چیکار کنم؟"

هنوز از عوض کردن اتاق و جدا شدن مدلین ازم عصبانی بودم اما استایلز سه روز پیش با گفتن جمله ی 'اینجا عمارت من و همه تصمیمات با منه بامبی' کاملا بهم فهموند حق انتخاب ندارم پس منم دارم یاد میگیرم تمام عصبانیت لعنتیمو داخل خودم جمع کنم و منتظر فوران اتشفشانم باشم..

"تنها کاری که باید انجام بدی اینه که انقدر اخم نکنی و بزاری من کارمو انجام بدم.."

لوسی اه کشید و دوباره تا کمر خودشو داخل کمد جدیدم فرو کرد.

"منظورم اینه چرا من باید داخل اون مهمونی باشم.."

لوسی برای بار چهارم صاف ایستاد اما اینبار نگاه بی حس یا ذوق زدش کاملا متعجب بود و دهنش کمی باز شده بود.

"تو که جدی نیستی ، هستی؟!؟"

با گیجی سرمو تکون دادم و اون با کف دستش به پیشونیش کوبید.

"کارمن تو دختر کوین بلیزی ، تمام افراد خانواده های مختلف حتی ابتدایی ترینشون تو رو می شناسن و الان همه در جریان اینکه هیدن مسئولیت نگه داری از تو رو به عهده گرفته هستند و نبود تو داخل این مهمونی توهین به استایلز و خانوادش هست چون بعد از ثانیه اول همه متوجه نبودت میشن!"

این امکان نداره من خیلی وقته خونه رو ترک کردم و قبل از اون در هیچکدوم از جشن ها و مهمونی های خانواده نبودم!

"نه امکان نداره همه منو بشناسن من...من هیچوقت خودنمایی نکردم!"

"اره نکردی اما این دلیل نمیشه دشمن های پدرت تورو زیر نظر نگیرن ، بیشتر اونا منتظر موقعیت مناسب برای به دست اوردنت بودن اما استایلز به همه نارو زد و تورو به عمارت خودش اورد.."

این یک دروغ محضه...هری حتی منو نمیشناخت!

"تو اینارو از کجا میدونی لوس؟"

برای اطمینان کامل ازش پرسیدم

"اه میدونی وقتی نایل داشت با هیدن حرف میزد فالگوش ایستادم..البته کمک زیادی کرد اینطور نیست؟"

با غرور دستی داخل موهای پریشون قهوه ای رنگش کشید و بهم لبخند زد..

حالا کاملا مطمئن شدم اون به همه گفته خودش منو به اینجا اورده درحالی که من برای نجات مدلین جونم رو گرو گذاشتم و با اومدن به اینجا خطر کردم!

داخل سرت چی میگزره هری؟

میخوای با من به چه هدفی برسی؟

CARMEN |H.S|Where stories live. Discover now