جین با نگاهی گیج شده به چشمای نامجون نگاه کرد.
*چی؟*
**بیا با من و کوکی زندگی کن**
جین بلند شد*نام،ما به سختی نزدیک سه ماهه باهمیم*نامجون گونشو توی دستش گرفت و نوازشش کرد،**بیب**جین هنوز حواسش جای دیگهای بود.
**بیب**
نامجون دوباره صداش زد،**بیبی**جین بهش نگاه کرد
**اشکالی نداره اگه نمیخوای-**
جین متوقفش کرد،*اینجوری نیست که نخوام نام،
فقط...سرعتمون یکم زیاد نیست؟*نامجون آه کشید
**خب،من فکر کردم همچی داره خوب پیش میره،
فکر کردم شاید ما باید باهمدیگه زندگی کنیم،چون من...**جین منتظر نامجون شد تا ادامه بده،نامجون فقط سرشو انداخت پایین*نام*جواب نداد*نام*نامجون به زل زدن به دستاش ادامه داد،*مونی*نامجون بهش نگاه کرد،جین روی پاهاش نشست،نامجون بلافاصله دستشو روی کمر جین گذاشت.
*بهم بگو،میدونی که میتونی بهم بگی*
**خب،من میخواستم بیای باهام زندگی کنی چون من...من میخوام که...ب-باهات...ازدواج کنم.**
(اوکی جر🙂)چشمای جین گرد شد،نامجون آه کشید.*مونی،تو میخوای باهام ازدواج کنی؟*جین با اشک توی چشماش گفت**آره،من حس میکنم ما برای همدیگه خلق شدیم،
پس باید باهمدیگه زندگی کنیم،میدونم این احمقانس
و-***مونی*
جین قبل بوسیدنش گفت،*میخوام که انجامش بدم،
دوست دارم مونی.*جین بوسیدش،نامجون انقدر خوشحال بود که میتونست همهچیو بشکنه.بهمدیگه نگاه کردن،*اما،کوکی چی؟*نامجون لبخند زد.**کوکی عاشقته،به علاوه،اون همین الانشم بابایی صدات میکنه پس...**
جین خندید
**جینی**
*هوم؟*
**تو ورلد واید زیبایی**
*آو،مونی استاب ایت،داری باعث میشی قرمز شم*
(من جر🙂🙂امکان نداره هر بار سر این استاب ایت جین جر نرم🙂)اونا برای چند دقیقهی دیگه هم همدیگه رو بوسیدن،
صادقانه،نامجون خیلی خوشحال بود،جین هم همینطور.شاید،خیلی زود بود اما،اونا حس میکردن که سالهاست که دارن قرار میذارن،و شاید حق با نامجون بود،اونا برای همدیگه خلق شده بودن.**بیبی بیا بریم بخوابیم**
نامجون گفت*اوکیی،اما تو باید منو ببری*
خیلی طول نکشید،وقتیکه نامجون جینو توی دستاش براید استایل داشت،به سمت اتاق نامجون رفتن،
نامجون خودشو روی جین انداخت،و شروع به بوسیدن گردنش کرد.*نام الان نه،خستم*
نامجون ناله کرد،اما قبل از اینکه بره عقب،جین درد بدیو توی گردنش حس کرد،نامجون با پوزخندی روی لبش رفت عقب.
YOU ARE READING
Secretary kim
Fanfictionدر اتاق نامجون زده شد **بیا تو** *عصربخیر قربان* **سلام،اینجا چیکار میکنی؟و اون چیه توی دستت؟** *ای دیمه،دارم برش میگردونم چون دارم استعفا میدم.* **نمیتونی اینکارو بکنی،من بهت حقوق خوبی میدم.** *درسته اما من نمیتونم 6 روز هفته کار کنم،من یه زندگیم د...