سهون دو طرف شونش رو گرفت و مجبورش کرد صاف بشینه.
~" چرا شبیه دخترا رفتار میکنی... مگه ما کم ازشون صدا شنیدیم؟ هوم؟ "
لیوان شیرعسل رو دوباره دست جونگین داد.~" *دیک کجتو بکن توم لعنتی* این جملشو که یادت نرفته؟"
جونگین از یادآوری اون شب به خنده افتاد. مسخره بود که تو این لحظه همچین چیزی به خنده انداخته بودش ولی حق با سهون بود.
سابقه ی این زوج بدجوری خراب بود.
تقریبا همه ی اعضا حداقل یکبار مچشون رو موقع سکس گرفته بودن ولی بازم این دلیل نمیشد یادش بره که دیشب چه گندی زدن.
لبای کش اومدشو جمع کرد و به سهون نگاه چپی انداخت.×" بازم دلیل نمیشه حس بدی نداشته باشم. امیدوارم هیونگ نخواد هر یک ساعت درمیون این موضوع رو یادآوری کنه. "
سهون فقط شونه بالا انداخت. براش مهم نبود اگه حتی بکهیون هر ثانیه این بحثو پیش میکشید، اون فقط بخاطر جونگین از دهن به دهن رفتن با هیونگش کوتاه میومد تا دوست پسرش خجالت زده نشه.
وگرنه همین الان هم برای حرفای بکهیون جواب های دندون شکنی داشت.
نیمروی توی بشقابو با چابستیک برداشت و بعد از گذاشتنش بین دوتا نون تست شروع کرد به گاز زدنش.~" میخوای باهاشون بریم پیاده روی؟ "
جونگین لیوان خالی رو داخل سینی برگردوند، آرنجاشو به سطح جزیره تکیه داد و به ساندویچی که درحال تمام شدن تو دستای سهون بود خیره شد.
×" واقعا داری میپرسی؟ معلومه که میخوام ولی بیا تنها بریم. میخوام دوتایی قدم بزنیم.. "
سهون تیکه آخر رو داخل دهنش برد و با لبخند سرتکون داد.
×" البته بعد از شستن این ظرفا. "
پوفی کرد و بی حوصله از جاش بلند شد.
کدوم مردی از ظرف شستن خوشش میومد که اون بخواد خوشش بیاد.
خودش و سهون فقط دوتا لیوان و یه پیش دستی کثیف کرده بودن ولی هیونگاش...
نگاهی به اونور جزیره انداخت. از تعداد ظرفای خالی مشخص بود دوتایی حسابی به شکمشون رسیده بودن.
جونگین و سهون باهم میز رو جمع کردن و وقتی سهون داشت پیش بند به کمرش میبست چانیول و بکهیون شال و کلاه کرده از اتاقشون بیرون اومدن._"ما برای ناهار برنمیگردیم پسرا، ولی غروب با غذا و نوشیدنی میام که امشبو دور هم خوش بگذرونیم."
چانیول همینطور که ماسک به صورتش میزد گفت و از کنار آشپزخونه رد شدن.
سهون سر تکون داد و جونگین به زدن لبخندی اکتفا کرد.
سهون شروع کرد به شستن، جونگین هم دونه دونه آب میکشید.
قبل از خارج شدن از در بکهیون سرشو داخل خونه برگردوند و بدون اینکه به دوپسر تو آشپزخونه دید داشته باشه اضافه کرد:+" سهون یکم جنتلمن باش، نباید بزاری جونگین سرپا وایسه، براش خوب نیست. "
بعد از زدن حرفش سریع در خونه رو بست و دنبال چانیول رفت.
جونگین دست خیسشو به پیشونیش کوبید که صدای تیزی ایجاد کرد.

ESTÁS LEYENDO
Truth Or Dare?!
Romance📯 خلاصه : داستان زندگی روزمره چهار عضو اکسو که تصمیم گرفتن بعد از برنامه های فشرده کاری و کنسرت های متعدد، چند روزی رو به خودشون استراحت بدن و باهم به مسافرت برن...؟! به نظرتون چه اتفاقاتی تو این دابلدیت قراره بیفته؟ 🍒نام داستان: جرعت یا حقیقت؟...