Part 06

2.4K 508 102
                                    


+" چانیول.. کیف پولتو.. برداشتی دیگه؟ هوم؟ "

بکهیون همینطور که رشته های داغ داخل ظرف پلاستیکی رو هورت میکشید پرسید.
چانیول با چابستیکای یکبار مصرف رشته های خیس خورده رو هم زد و بخاری که ازشون بلند میشد رو فوت کرد.

_" به نظرت اگه کیف پولمو برداشته بودم میاوردمت تو سوپرمارکت بهت ناهار رامیون بدم؟"

بکهیون کوتاه خندید و با چرخوندن چابستیک رشته هارو دورش گیر انداخت.

+" نگو قراره بعد خوردن غذامون ظرف بشوریم. "

چانیول رشته ی آویزون بین لبهاشو هورت کشید و تند تند جویدش.

_" نه دیگه در این حد، یکم پول نقد همرامه."

یه تیکه تربچه برش شده با نوک چابستیکش برداشت و تو دهنش گذاشت.
نگاهی به دور و بر انداخت.

_" خوبه که شلوغ نیست. "

بکهیون آب بینیش رو که طبق عادت همیشگیش موقع غذا خوردن راه میفتاد، بالا کشید و درحالی که غذاشو میجوید داخل سوپرمارکت بزرگ رو دید زد.

+" اهوم.. "
_" به نظرت سهون و کای کجان؟"

بکهیون شونه بالا انداخت.

+" نمیدونم، احتمالا از خونه بیرون نیومدن... بجنب باید بعدش خرید کنیم... قراره شام درست کنی بیبی... "

چانیول بهش چشم غره بانمکی رفت و با گذاشتن لباش روی لبه ی پلاستیکی کاسه‌ی نودل آب طعم دار داخلش رو هورت کشید.
_" میگم پول همرام نیست، میگی خرید کنیم؟ "
بکهیون زودتر غذاشو تموم کرد و دستی روی شکمش کشید.

+" واااه..... ساده ولی خوشمزه بود...."

آرنجشو رو میز گذاشت و به غذا خوردن چانیول خیره شد.

+" من آوردم بیبی... چی باعث شده فکر کنی دوست‌پسر میلیاردرت بدون برداشتن کارتای بانکیش جایی میره؟ "

چانیول کاسه ی خالی نودل رو روی میز به عقب هول داد و غذای توی دهنش رو قورت داد.

_" ممنون دوست‌پسر میلیاردرم که قراره کلی خرج کنی ولی انصافا بکهیون، بیبی صدام نکن یجوریه."
+" ولی من خوشم میاد... "

بکهیون درحال بلندشدن از صندلیش با خنده گفت ولی وقتی در سوپرمارکت باز شد جملش رو نصفه رها کرد.
+" ببین کیا اینجان..."

نیشِ بازه بکهیون باعث شد چانیول هم نگاهشو به اون سمت بده.

_" عه.. "
چانیول از جاش بلند شد و راه افتاد سمت در که بکهیون مچ دستش روگرفت و متوقفش کرد.

+"صبر کن. "

این بهترین فرصت بود، بیون بکهیون باید حال اوه سهون زبون دراز رو می‌گرفت.
چانیول نگاه سردرگمی به بکهیون انداخت.

Truth Or Dare?! Where stories live. Discover now