تهیونگ روی تخت دراز کشیده بود
دیروز می خواست بعد از مدرسه با جینا حرف بزنه ولی انقدر سریع از مدرسه بیرون رفته بود که نتونست بهش برسه حتی مسیره خونشونم رفت ولی تو راهم ندیدش کلافه به عکس دو نفری جی هوپ و جینا نگاه کرد توی عکس جینا باید چهارده سال میبود و خیلی خوب اون دستبند توی دستش رو میشناخت
که جیمین با یه حرکت عکس رو کشید:
این از کجا؟؟ از وسایل جی هوپ کش رفتی ؟؟تهیونگ کلافه نشست :آره می بینی چجوری دستش رو دور گردنش انداخته ؟ جونگ کوک کم بود اینم اضافه شد اصلا شاید دلیل اینکه منو رد کرد جیهوپ
بود و همه این مدت ما به جاش جونگ کوک رو اذیت می کردیمجیمین خودش رو روی تخت انداخت: چقدرم که
کارمون تاثیرات مثبت داشت آخرش بازم خودت کم آوردیتهیونگ: چیکار کنم نمی تونم بی خیالش شم از سال اول عاشقش شدم اگه اون ردم نمیکرد منم انقدر بد
نمیشدمجیمین موهاش رو بهم ریخت: شاید اگه به جا بد شدن خوب میشدی اونم در این حد ازت بدش
نمیومددستش رو دور گردن تهیونگ انداخت الانم دیر نشده هاااا ببین این که یه دخترو عاشقه خودت کنی
اونقدرم کار سختی نیست فقط کافیه همش بهش توجه کنی و ازش تعریف کنی و اینا...
تهیونگ:نه بابا مستر مشاور دو سال پیش که می گفتی بزن حال دختر رو بگیر و اینا
جیمین:خب اون موقع بچه بودیم من درکی از جنس لطیف نداشتم الان دیگه شونزده سالمه ببین مثلا من
بابام هر روز مامانم هر رنگ لباس که میپوشید یه جور ازش تعریف میکرد زرد میپوشید میگفت مثل
خورشید شدی سفید می پوشید می گفت مثل فرشته شدی قهوه ای می پوشید میگفت...که تهیونگ زد تو سرش :خفه باو توام با این راه کار دادنت من از این حرف ها بلد نیستم میرم یه گوشه دختر رو خفت میکنم میگم دوراه بیشتر نداری یا دوست دخترم میشی یا من دوست پسرت
میشم پایانو از رو تخت بلند شد سویشرتش رو برداشت و رفت سمت خونه ی جینا...
__________________کوکی با حرص تیتر خبر رو خوند:
شوگا رپر معروف در رستوران معروف سئول به همراه معشوقه ی جوانش... این رپر معروف در عموم بدون ترس از شناخته شدن دست در دست این دختر ناشناس ظاهر شده طبق عکس ها و گفته ی طرفدارا رفتارشون حاکی از روابط نزدیکه این دونفر هست
آیا شوگا با دختری زیر سن قانونی رابطه داره؟
طرفدارا منتظر توضیح قانع کننده ای از طرف آیدله محبوب هستن ...و لب تابش رو محکم بست و به جی هوپ نگاه کرد:
باورم نمیشه یونگی هیونگ چنین کاری کرده تو از
دیروز نرفتی ببینیش؟جیهوپ با بی خیالی آدامسش رو باد کرد و ترکوند:
نه دیروز که جینا رو خونش گذاشته یه راست رفت دنبال کارای لازم واسه این که جلو انتشار بیشتر این عکس ها و شایعات رو بگیره بعدم نگران نباش اولین بار نیست تیتر شوگا و معشوقه جدید میره رو سایت ها من از بچگی شایعات بدتر از اینم راجب بابام شنیدم
بعدم جینارو که کسی نمیشناسه
أنت تقرأ
Destiny (Completed)
Fanfictionدستم رو به نشونه تهدید جلوش گرفتم : کوکی چیزی نمیگه ولی من میرم به بابام میگم اونوقت میفهمین . جیمین زد زیر خنده و تهیونگ دوباره از پشت بغلم کرد و خودش رو بهم چسبوند دستشو رو پام کشید: خوش به حال بابات که تو پرنسسشی کاش من دَدیت بودم خواستم ازش جد...