part 22

432 75 42
                                    

بم بم 💟

_بمی



جلوی در خشک شدم نگاهم بین دنیل و یوگیوم چرخ خورد اینجا چه خبره



+نمیخوای دعوتمون کنی داخل؟



نگاهم و از یوگیوم به دنیل دادم لبخند درخشانی تمام صورتش و گرفته بود لبخند نصفه ایی زدم از جلوی در کنار رفتم دنیل ظرفی که دستش بود بالا اورد شکلات؟



_اپا گفت تو عاشق شکلاتی منم برات شکلات اوردم



اب دهنم و قورت دادم



_مرسی دنیل



لبخند بزرگی روی صورتش نشست



_دوسش داری؟



_دوسش دارم ممنونم



_دنیل زیاد اصرار کرد میخواست ببینتت برای همین اومدیم پایین



_پایین؟

از لرزش صدام حرصم گرفت



_بمی خیلی خوبه که تو اینجایی من خیلی خوشحالم



لبام به زور کش اومدن



_قراره بیشتر همو ببینیم



با چشمای گشاد شده به یوگیوم نگاه کردم چندباری مثل ماهی دهنم باز و بسته شد تا بلکه حرفی ازش بیرون بیاد

ولی هیچ فایده ایی نداشت نفس عمیقی کشیدم و اماده بودم سرش داد بزنم ولی با دیدن دنیل که با لبخند و ذوق نگام میکرد جلوی خودم رو گرفتم بهشون اجازه دادم وارد خونه بشن سمت دنیل رفتم و جلوش زانو زدم لبخند مصنوعی زدم



_دنیل عزیزم میشه تو اینجا بمونی و کارتون ببینی من با بابات یکم کار دارم



دنیل با قیافه ی کیوتی ابرو هاشو بالا انداخت و لب پایینش رو گاز گرفت



_ولی بمی من اجازه ندارم غیر از شبا کارتون ببینم اپا بهم اجازه نمیده



اخمامو توی هم کشیدم سمت یوگیوم برگشتم و با سر بهش اشاره کنم که اجازه بده یوگیوم هم که انگار خوشحال به نظر میرسید به دنیل نگاه کرد



_عزیزم چون بمی ازم خواهش کرده پس میتونی فقط تا وقتی که حرفمون تموم میشه کارتون ببینی



دنیل با چشمای ذوق زده توی جاش بالا پایین پرید دستای کوچیکشو دور گردنم حلقه کرد و گونه ام رو بوسید



_ممنون بمی تو بهترینی



اونقد عصبانی بودم که حتی دنیل هم نمیتونست ارومم کنه لبخند مصنوعی دیگه ایی زدم و از جام بلند شدم و دنیل رو روی کاناپه نشوندم و با دستایی که از عصبانیت میلرزید براش کارتون گذاشتم

دست یوگیوم رو گرفتم و دنبال خودم به داخل اتاق کشیدم وارد اتاق شدیم و درو پشت سرم بستم و برگشتم تا باهاش رو به رو بشم

beautiful mistake s2Where stories live. Discover now