3 سال بعد
بم بم❤️وارد سالن فرودگاه شدیم برای پیدا کردن هیونگ به اطرافم نگاه کردم پیداش کردم براش دست تکون دادم سمتش پرواز کردم و خودمو توی بغلش انداختم
_دلم برات تنگ شده بود هیونگ
_قرار بود زود برگردی
_بیا امروز رو خراب نکنیم میتونی از فردا پوست مو بکنی
به اطراف نگاه کردم میخواشتم اون رو ببینم چشمام برای دیدنش بهم التماس میکرد ولی خب اون اونجا نبود
_معرفی نمیکنی بمی؟
از بغلش بیرون اومدم
_اوه کلا یادم رفت
برگشتم دستامو دور شونه تِن انداختم
_تِن دوستمه
دستمو سمت هیونگ بعد جین دراز کردم
_مارک هیونگم و جین یونگ دوست پسر هیونگ
تِن لبخندی به هیونگ زد و دستشو سمت هیونگ دراز کرد_خوشبختم بمی خیلی از شما تعریف کرده
_باهام راحت باش عزیزم میتونی هیونگ صدام کنی
_باشه هیونگ
سمت جین برگشت
_از دیدن شما هم خوشبختم
جین لبخند دوستانه زد
جین:به کره خوش اومدی تِن توام همینطور بمی خوش برگشتی
لبخندی بهش زدممارک: بریم دیگه شما هم خسته ایید
دستامو پشت کمر تِن گذاشتم از فرودگاه خارج شدیم سوار ماشین شدیم
_اهههه دلم میخواد بخوابم
_غلط کردی غذا درست کردم اول غذا بعد هرچقدر خواستی میتونی بخوابی
_یاااا هیونگ شروع نکن گشنم نیست
شونه ایی بالا انداخت و چیزی نگفت
...........
باهم وارد خونه ی مارک هیونگ و جین یونگ شدیم
مارک_چمدون هارو همونجا جلوی در بذارید و بیایید اول غذا بخوریم
منو تن هم از خدا خواسته سر تکون دادیم و بعد از شستن دستامون هر چهار نفر پشت میز غذا خوری جا گرفتیم با دهن باز به غذاهایی که هیونگ درست کرده بود نگاه کردم
_هیونگ همه ی اینارو خودت درست کردی؟
_اره چرا؟
_واو توی این سه سال چقد اشپزیت خوب شده بهت افتخار میکنم جین یونگ هر کسی توانایی تغییر مارک توان رو نداره ولی تو تبدیل به یه کدبانو اش کردی
همه خندیدن
مارک_حرف زیاد میزنی بم بم غذاتو بخور
_چشم هیونگ چشم
و شروع به خوردن کردم توی ارامش داشتیم غذا میخوردیم که جین یونگ به حرف اومد
_خب بم اومدی که بمونی دیگه نه؟
سرمو تکون دادم
_اره یه موقعیت شغلی خوب برام پیش اومده برای همین برگشتم
_مارک_تن شی تو چی اومدی که بمونی؟
تن غذای توی دهنش رو قورت داد
_نه من فقط برای تعطیلات اومدم و باید زود برگردم تایلند
مارک_خیلی خوب کره ایی حرف میزنی فک نمیکنم کره ایی باشی
تن_نه به خاطر دوست پسرمه اون کره اییه
مارک_اها خیلیم عالی
_هیونگگ من باید دنبال خونه بگردم به نظرت این دور و ورا خونه ی خوب هست؟
_فعلا که همینجا بمون تا بعدا میریم میگردیم
_اوممم باشه
بعد از خوردن غذا منو تن بلند شدیم تا بریم یکم استراحت کنیم داشتم از خواب بیهوش میشدم
_خب هیونگ ما میریم اتاق مهمان
_باشه بمی اگه چیزی لازم داشتی خبرم کنم
_اوهوم مرسی
چمدون هامون رو به اتاق مهمون منتقل کردیم و بعد ازینکه لباسامون رو عوض کردیم هردوتامون به خواب رفتیم
.................
ESTÁS LEYENDO
beautiful mistake s2
Romance👬کاپل: یوگبم 🌸ژانر: رمنس.فلاف.درام.اسمات ################# از حموم بیرون اومدم هم اتاقیم برگشته بود پشت به من داشت وسایلش رو توی کمد میذاشت امیدوارم پسر خوبی باشه و با هم کنار بیایم لبخند زدم _سلام من بم بم بیا هم اتاقی های خوبی برای هم باشیم ...