زمین۳/مقر سیندیکا
_لی؟ زین؟ شماها کجا بودین؟
_اولکیو دنبال اطلاعات بودیم
لیام برای هری توضیح داد و از کنارش رد شد تا به مانیتور توی اتاق برسه.
_و ما یه راه برای خروج شما پیدا کردیم
زین با همون لبخند احمقانه روی لبش گفت و منتظر شد تا لیام تصویر هلوگرمی رو برای همه نمایان کرد.
_هدبند ها مارو بهم وصل میکنه تا به یه مکان مشخص و تمرکز شده بریم
_پس... این راه خروج ماست؟
هری پرسید و به هدبندی که زین بهش داد نگاه کرد. شبیه دستگاهی نبود که بشه باهاش زمان رو سفر کرد.
_این تنها راحمونه... حالا اونارو روی سرتون بذارید
هری و لویی بهم نگاه کردن. بعد هری نگاهش رو به سوپرمن انداخت. شونهای بالا انداخت و تا خواست هدبند رو روی سرش بذاره، نیزه سه شاخهی نایل از کنارش رد شد و توی دست زین رفت و اون رو به دیوار چسبوند.
همون موقع بود که هری و کلارک توی اسپید فورس رفتن و تونستن حرکت بعدی لیام رو پیش بینی کنند و قبل از اینکه دستاش سمت بتارنگاش بره، هر کدوم یکی از بازاهاشو گرفتن.
_اون زین شما نیست... اون زین ماست
نایل توضیح داد و زین نگاه احمقانه و معصومش رو با نیشخندهش عوض کرد.
_و زین شمام آدم بدهست؟
لویی پرسید و نایل سری براش تکون داد و نیزهش رو بیشتر توی دست زین فرو برد.
_اون قدرتمند ترین آدم این زمینه. حتی اولترامن هم ازش میترسید
_فکر میکردم قدرتای اولترامن بیشتره
_نه سوپرمن. مرد نابغهای که هیچ محدودیتی نداره قدرتمندترینه
_آخییی از من تعریف کرد
زین گفت و درحالی که همچنان داشت به چشمای نایل زل میزد. چشمای نایل که با نفرت نگاش میکردن.
_تمومه آکوامن... این دنیا مال منه. مردم دارن همو به آتیش میکشن. بتمن مال منه
_هنوز نه
نایل گفت و به هری نگاه کرد. اون میدونست که ازش چه کاری رو میخواد. اگر هری برای یک لحظه خطا میکرد شاید مغز لیام رو میسوزوند. اما این تنها راه برگشتش بود.
پس صاعقهای درست کرد و اون رو به مغز لیام زد. همون موقع بود که بتمن بالاخره به خودش اومد.
_کلارک؟
_تو درست شدی بروس
_وقت نداریم