امروز بدون هیچ فردایی

574 126 39
                                    

گاتهام/کوچه پس کوچه ها

گاتهام مثل همیشه بود. تاریک و بارون با آذرخشایی که صدای رعد و برق اونارو دنبال میکردن.

وسط غرش همیشگی آسمون دوتا سیاهی در حال حرکت و مبارزه بودن.

کت وومن روی پشت بوم پرید و از اونجا سمت بتمن پرید و آماده بود تا با چنگک هاش روی لباس بتمن خراش بندازه.

_این آخرین هشدارته کت وومن. تسلیم شو

_مجبورم کن

کت وومن گفت و دوباره سعی به حمله‌ی بتمن کرد که اون همه‌رو‌دفع میکرد. اما بالاخره اون خراشی روی سینه‌ی بتمن انداخت و بعد لگدی بهش زد و باعث‌شد اون زمین بیفته.

با قدم های آروم به سمت بتمن روی زمین افتاده اومد و مچ دستش رو‌ روی هوا گرفت. دقیقا همون موقع که می‌خواست حمله کنه تاری دور دستش پیچیده شد.

کت وومن با تعجب به تار عنکبوتی که دور دستش پیچیده شده بود نگاه کرد و‌نگاهش رو به دل تاریکی داد تا بتونه اون عنکبوت کوچولو رو‌ببینه.

با رعد و برقی بعدی بلک اسپایدر روی پشت بوم پرید و تار رو کشید. اینکار باعث شد کت وومن نزدیکش بیاد و وقتی که اون به اندازه کافی نزدیک بود زین با لگد به شکمش ضربه‌ای زد و اونو زمین انداخت.

_من فقط میتونم اونطوری چنگش بزنم کیتی، بکش کنار

لیام از جاش بلند شد و کنار زین وایساد و به یه کت‌وومن بسته شده توی تار نگاه کرد.

_احتیاج به کمکت ندارم

_واقعا بتزی؟ یه گربه؟ فکر میکردم سلیقه‌ت بهتر از اینا باشه

_دفعه‌ی قبل خیلی واضح بهت گفتم که پاتو از شهر من بیرون بکشی. باید حرفمو جور دیگه‌ای بزنم؟

زین دست به سینه وایساد. باورش نمیشه یه زمان حتی به این موجود رقت‌انگیز اهمیت میداد.

_اینجام تا حرفی بزنیم

با این خرف بتمن روش رو‌برگردوند. اون هیچ حرفی با یه قاتل شورشی نداشت. به علاوه الان توی زندگیش زین رو دوست داره و نمیخواد حس جاذبه‌ش نسبت به این عنکبوت باعث دردسر بشه.

_این درباره‌ی رابین دومه، رد هود

وقتی اسم جیسون رو شنید سر جاش وایساد واز گوشه‌ی چشمش نگاهی به بلک اسپایدر کرد.

گاتهام/بت‌کیو

صدای پرواز ‌خفاش‌ها سکوت بین اون دوتارو شکوند. زین دست به سینه به مانیتور تکیه داده بود ‌و‌ لیام همون وسط وایساده بود.

_راجبش شنیدم. درباره‌ی دعواتون توی روزنامه خوندم. چرا جیزی بهم نگفتی؟

_فکر‌ نمیکنم رابین به تو مربوط باشه

mask off (Book2)(ziam)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora