واشنگتن دیسی/ زمین یک
_پس قهرمان اینجا تویی
_من قهرمان نیستم
ماسکش رو دوباره روی صورتش گذاشت قبل از اینکه سمت اونا برگرده.
_اونه... اونه
اون ضدقهرمانی که شبیه فلش بود گفت و سر تا پای زین روبرانداز کرد. سوپرمنشون اونو ساکت کرد و جلوتر اومد.
_اسم من اولترامنه. من و دوستام به این زمین اومدیم تا توش حکومت کنیم و هرکسی هم که جلومون وایسه رو خورد میکنیم. هرکسی هم بخواد باهامون طرف بشه، نتیجشو میبینه
زین همچنان بدون هیج حرفی فقط بهشون نگاه میکرد. باید یه کاری میکرد، باید یه نقشه میریخت و هرچه سریعتر باید اینکارو میکرد.
_جاستیس لیگ مرده، اینا سوپروومن، اولمن، پور رینگو جانی کوییک هستن. تو نمیتونی با ما مقابله کنی
_امتحانم کن
گفت و همشون گارد گرفتن اما اولترامن جلوی همشون رو گرفت. قلب زین داشت روی هزار میزد و اگر اولترامنم مثل سوپرمن باشه، اون الان میتونست بفهمه که زین چقدر ترسیده.
اولترامن روی هوا معلق شد و بعدش به سرعت هرچه تمام سمت زین بیحرکت اومد. زین آب دهنشو قورت داد چشمش رو بست و طی صدم ثانیه، قبل از اینکه اولترامن بهش برخورد کنه تارشو سمت یکی از ماشینای توی خیابون متروکه انداخت و اون رو توی صورت اون کوبید.
زیر خرابه ها گیر کرد اما زین میدونست که این آخرش نیست. چون اولترمن ماشین رو کنار زد و الان عصبانیتر از قبل بود.
با چشمای قرمزش(استعاره نیست، واقعا قرمز) به آرومی داشت سمت زین میومد و اون هی عقبتر میرفت و بین راه تیکهی های آسفالت و سمتش پرت میکرد. اما هیچ اتفاقی براش نمیوفتاد.
تا اینکه بالاخره به زین رسید و زین مشتی توی صورتش زد. اما دست خودش بیشتر درد گرفت. اولترامن گلویزین رو گرفت و اون رو توی هوا معلق نگه داشت.
زین دست و پا میزد و هرچقدر سعی میکرد نمیتونست خودش رو آزاد کنه. اولترامن به سمت بالا پرواز کرد و زین رو سمت یکی از آسمون خراشا پرت کرد.
تمام دیوارهای اون آسمون خراش یکی به یکی خورد میشدن و زین پایین و پایین تر میرفت. تا اینکه اون دوباره یقشو گرفت و اینبار افقی پرواز کرد.
وقتی که زین روی آسفالت افتاد تمام صورتش زخم بود وماسک و لباسش پاره شده بود. کل دنیا براش قرمز شده بود و نمیتونست درست ببینه.
وقتی دوباره اولترامن گلوش رو گرفت و رو به روی خودش قرار داد زین حتی نای سرفه کردنم نداشت.