ووت^^
...............با صدای قهوه ساز از جاش بلند شد و رفت سمت آشپزخونه
ماگشو از قهوه داغ پرکرد و ظرف پر از شکلات و برداشت
در بالکن و باز کرد و قهوه و شکلاتارو گذاشت رو میز
صندلی رو عقب کشید و روش جا گرفت
پاشو انداخت رو اونیکی پاش و چشماشو بست و همه ی حواسشو داد به صدای کم موسیقی که از تو میومدصدای موسیقی بی کلامی که با آواز پرنده ها ترکیب شده بود بهترین سمفونی بود که برای یه صبح خوب ممکن بود
قهوه شو برداشت و به بخاری که از روش بلند میشد نگاه کرد
ماگ و به دهن نزدیک کرد و جرعه ای ازش و نوشید
مزه ی زندگی میداداز رفتن سهون و لوهان یه ماهی می گذشت و تو این یه ماه جو خونه دوباره ساکت تر شده بود ولی با اوایل خیلی فرق میکرد
الان دیگه باهم صمیمی تر بودن تمام مشکلاتشون و باهم درمیون میزاشتن بهم کمک میکردن بیشتر وقتشون و باهم میگزروندن و شبا تو بقل هم آروم میشدن
تازگیا تختشون بیشتر شاهد عشق بازیشون میشد
خونه بیشتر شاهد باهم بودنشون میشدتازگیا همه چی بهتر بود
همه چی آروم بود_چان
با صدای بک از فکر درومد
روشو کرد سمت بک که سرشو از در بالکن اورده بود تو حیاط_جانم
_اینجا چیکار میکنی؟!
_دارم قهوه میخورم
_هوا سرده،سرما میخوریا
_یکم دیگه میام تو
_باشه
با رفتن بک روشو برگردوند و به طبیعت جلوش داد
طبیعت جلوش داشت آرامش و فریاد میزد
حتی انگار پرنده ها هم داشتن با آواز میگفتن چقدر تازگیا همه چی خوب و آرومهاما یه چیزی چان و نگران میکرد
همه ی اینا مثل آرامش قبل طوفان بود
همه چی زیادی آروم بود و این یکم نگران کننده بودتمام این یه ماه کاراشو جوری تنظیم میکرد که وقت بیشتری با بک بگذرونه
سعی میکرد از شرکت زودتر دربیاد تا بتونه بره دانشگاه دنبال بک
سعی میکرد زبونی ابراز علاقه کنهاما همه ی اینا باعث نمیشد بک برای همیشه بمونه
فقط سعی میکرد با این کارا خودشو آروم کنهبا صدای گوشی نگاهشو از جلوش گرفت و ماگش روی میز گذاشت
گوشیو از گوشه ی میز برداشت و به صفحه ش نگاه کرد
کریس!!!!
بعد از پنج ،شیش ماه داشت بهش زنگ میزدبا کمی مکث جواب تماس و داد و زد رو بلندگو
_سلام کریس
_سلام چان
YOU ARE READING
Before i kill you in my dream
Romance🔗ژانر:رمنس،اسمات،امپرگ 🔗کاپل:چانبک(اصلی)،هونهان،کایسو 🔗محدودیت سنی:NC+18 🔗نویسنده:#Mary بکهیون یه پسر ۱۹ ساله اس که از وقتی گرایششو فهمید روی سردترین پسر دنیا کراش داشت چی میشه چان بعد از ۴ سال تازه متوجه اش بشه و بخاطر منفعت و انتقام از عشق او...