[part19]

1.1K 180 24
                                    

ووت^^
............

_چاننننن،فقط همین یدونه،این دیگه آخریشه

_بک ساعت دوازده شبه،من خستممممم

_خواهششششششششش

_فقط همین یدونه

_اره اره...این آخریشه

بک دست چان و گرفت و کشوند سمت دکه ی بلیط فروشی
دوتا بلیط گرفتن و جلوی چرخ و فلک ایستادن

هزار بارم که سوار بشه هنوز برای بار هزار و یکم ذوق داره

بعد از بیست دقیقه انتظار نوبتشون شد
سوار شدن و بعد از قفل کردن در سرجاهاشون رو به روی هم نشستن

بعد از راه افتادن چرخ و فلک و دور شدن از اون مامور بداخلاق که هردفعه مجبورشون میکرد رو به روی هم بشینن از جاش بلند شد و خودشو انداخت تو بقل چان

_چانی،ببین کم کم داره کل شهر معلوم میشه

چان به تکون دادن سر اکتفا کرد و حرف رک وتایید کرد

_یول

_چرا تو هردفعه من و یچی صدا میزنی

_تقصیر اسمته هزار مدل میشه صداش زد

_از دست تو

_یول

_جانم

_دلم واسه مامان بابام تنگ شده

_دو ماه دیگه که دانشگاهت تموم شد چند روزی میبرمت ببینیشون

_یول

_جانم

_امروز یکی بهم پیشنهاد داد

چان چشماشو درشت کرد و نگاهشو به بک داد که خیلی ریلکس روش لم داده و به بیرون نگاه میکنه

_کی؟!

_یه دختره

خیالش از بابت دختر بودن طرف راحت شد چون شنیده بود بک از بدر تولد گی بود(پ.ن:لوهان دهن لق)

_تو چی گفتی بهش

_بهش گفتم چند روزی بهم فرصت بده

_ همین فردا ردش کن

_نمیخوام ردش کنم،من تاحالا باهیچ دختری نبودم میخوام یه مدت باهاش باشم شاید خوشم اومد تازه شم اون خیلی جذابه

چان سرجاش صاف شد و سر بک و از رو خودش بلند کرد و زل زد به چشماش

_چی داری میگی بک؟!

_دارم میگم میخوام یه مدت باهاش باشم

چان یکدفعه صداشو برد بالا طوری که کابین بالاییشونم شنید

_میفهمی چی داری میگی بک؟!الان داری به دوست پسرت میگی میخوام برم با یه دختر دیگه سکس کنم؟!!!!!

بکم متقابلا صداشو برد بالا تو صورت چان داد زد

_من حرف سکس نزدم.اصلا اره میخوام برم باهاش سکس کنم ،چطور تو با اون همه دختر بودی من نمیتونم باشه

Before i kill you in my dreamKde žijí příběhy. Začni objevovat