باشنیدن صدای در سرشو از رو دستش برداشت و اجازه ی ورود داد
منشیش وارد شد چندتا برگه جلوش گذاشت
_آقای پارک این برگه ها تاییده شروع پروژه ی جدیده،همه چی هماهنگ شده و سرمایه گذار ها هم زیر این برگه هارو امضا کردن فقط مونده امضای شما
چانیول برگه هارو برداشت و بعد از خوندنشون،زیر همشونو امضا کرد
به ساعت نگاه کرد
ساعت۴:۵۵دقیقه بود و ۵دقیقه مونده بود پایان تایم اداری و خبری از بکهیون نبود
تقریبا نامید شده بود از اومدن بکهیون
البته فکرشم میکرد نیاد
بکهیون اونقدر ناراحت و خشمگین بود از دستش که حتی به اومدن فکر هم نکنهساعتو نگاه کرد شده بود۴:۵۹دقیقه
تازگیا اینطوری شده بود،به فکر میرفت و وقتی بخودش میومد میدید دقیقه های زیادی گذشتن
از جاش بلند شد و کتشو برداشت
ساعت ۵شده بود و بکهیون نیومده بود و دیگه دلیلی برای موندن نداشتسمت میز رفت تا مبایلشو برداره که صدای در اومد
_بیا تو
منشیش اومد تو و درو پشتش تا نیمه بست
_رئیس،مهمون داریدچانیول تپش های تند قلبشو حس میکرد
_کیه
در باز شد و کسی وارد شد
_منم
..................................................
ساعت۴:۵۵دقیقه بود و یک ربع بود جلوی در شرکت تو ماشین نشسته بود
با اینکه دیروز به کمک لوهان تصمیم قطعی گرفته بود که به دیدن چانیول بیاد و یک بار برای همیشه تصمیم بگیرن که چیکار کنن
اما نمیتونست بره،یک چیزی مانعش میشد
میترسید بره و بدون چانیول برای همیشه از اون شرکت خارج بشه
با اینکه تو چند روز گذشته تصمیم قطعیش جدا شدن از چانیول بود ولی بازم جایی تو قلبش امیدوار بود همه ی این ها یه شو باشه و خودش و چانیول برگردن به زندگی قبلیشونولی باید میرفت این عاقلانه ترین تصمیم بود،لاعقل بعدا به خودش سرکوفت نمیزد که اگه میرفتم الان تو بقل چانیول تو تخت بعد یه عشق بازی طولانی در حال نوازش شدن بودم ولی خودم گند زدم توش
از ماشین پیاده شد به سمت شرکت رفت،وارد اسانسور شد و تو طبقه مورد نظر پیاده شد
به سمت منشی رفت و جلوش ایستاد
_سلام،من مهمون اقای پارک هستم
_سلام،بزارید هماهنگ کنم
منشی وارد شد
بکهیون پشت در صدای مکالمه ی چانیول و منشی رو میشنید_رئیس مهمون دارید
_کیهبکهیون آهی کشید اون منشی احمق حتی اسمشو نپرسیده بود حالا چطوری میخواست چانیولو متوجه کنه که کی پشت دره
ESTÁS LEYENDO
Before i kill you in my dream
Romance🔗ژانر:رمنس،اسمات،امپرگ 🔗کاپل:چانبک(اصلی)،هونهان،کایسو 🔗محدودیت سنی:NC+18 🔗نویسنده:#Mary بکهیون یه پسر ۱۹ ساله اس که از وقتی گرایششو فهمید روی سردترین پسر دنیا کراش داشت چی میشه چان بعد از ۴ سال تازه متوجه اش بشه و بخاطر منفعت و انتقام از عشق او...