چپتر بیست و دوم

243 67 17
                                    

.
.
.
hope u like it
.
.
.





«استیو»

فقط دو دقیقه رفتم تا دستم رو از هر کثافت، انگل و میکروبی که روی اون دیلدو بود پاک کنم و معلوم نبود توی اون دو دقیقه‌ای که نبودم تونی چی پیدا کرده بود که انقدر نگرانش کرده بود؛ اونقدر نگران که باعث شده بود الان توی جنگل پشت سرش در حال دوییدن باشم و حتی اونقدر وقت نداشتم درک کنم که چرا بدن بیهوش استر روی شونه‌اش و یک کیسه زباله‌ی پر از کاغذ پاره توی اون یکی دستشه.

"ت‌تونی_چه اتفاق‌قی_افتاده؟"

برعکس تونی من داشتم نفس نفس می‌زدم اما اون خیلی عادی داشت می‌دویید؛ انگار نه انگار یه آدم روی شونه‌اشه.

"لوکی می‌دونست ما با استر قرار داریم!"

همین که این حرف رو زد، دست از دوییدن کشیدم و سر جام وایسادم و باعث شدم تونی هم وایسه.

"چی!!!؟ چطور فهمیدی؟"

با سر به کیسه‌ای که توی اون یکی دستش بود اشاره کرد.

"یه نامه اونجا بود. لوکی منتظرمون بود... اونا منتظرمون بودن"

من لوکی رو دست کم گرفته بودم... زیادی دست کم گرفته بودم

از دید من، اون یک متکبر حروم زاده بود که راست و چپش رو از هم تشخیص نمی داد. اون هیچ وقت یه دلیل درست حسابی بهم نداد که بهش باورم کنم می‌تونه تصمیمات مهم و سخت رو بگیره. جای تعجبی نداشت الان داشت با اعتماد به نفس کامل جولون می‌داد؛ که البته منم باشم جولون می‌دم چون هرقدمی که بر می‌داشتیم اون دو قدم جلوتر بود.

"زود باش! وقتی برگشتیم به کشتی می‌تونیم در موردش بحث کنیم. از طریق لینک لوکیشن فعلیمون رو برای ناتاشا فرستادم، وقتی برسیم ساحل اوناهم رسیدن اونجا"

سرم رو به نشونه‌ی فهمیدن تکون دادم و دوباره شروع به حرکت کردیم.

"شب باید یه جا بمونیم و اگه می‌خوایم از استر سوال جواب کنیم باید زخم سرش رو راست و ریست کنیم"

"وجدانن مجبوریم؟"

یه نگاه عاقل اندرسفیح بهش انداختم.

"اگه بمیره می‌خوای چطوری ازش حرف بکشی؟ روحش رو احضار کنی؟"

"جادو جنبل؟"

کیسه‌ی زباله رو از دستش گرفتم و به شوخی یه ضربه‌ی‌ محکم به پشتش زدم.

"از خودت و این جوک‌هات متنفرم"

"همونطور که قبلا گفتم دابل استانداردهای این رابطه افتضاحه"

THE ALPHA'S BITCH WITCHDonde viven las historias. Descúbrelo ahora