.
.
.
hope u like it
.
.
.«تونی»
قلبم سریع تر از وقتهایی که میدوییدم میتپید؛
جوری که استیو خودش رو انداخت بغل اون مرد، جوری که به هم دیگه نگاه میکردن و جوری که اون مرد کمر استیو رو محکم گرفته بود(انگار که هر لحظه امکان داشت توی آغوشش محو بشه و باهاش یکی بشه) باعث میشد هر لحظه که بیشتر اونجا میایستم، بیشتر خون جلوی چشمهام رو بگیره و خوی درنده خوییم بالا بزنه.دوست نداشتم حسود باشم، اما اون حرکت باعث شده بود بخوام یه چیزی رو تیکه پاره کنم و اون چیز ترجیحا کسی باشه که منبع این حالت خفتبار الانمه. اون خوی حیوانی و وحشی گریم میخواست برم سمت تامی و اون دماغ بی نقصش رو که همه ندیمه ها داشتن درموردش حرف می زدن رو بشکنم و اون نیمهی دیگهم میخواست برم گلوش رو تا مرز خفه شدن فشار بدم و ازش بپرسم ببینم رابطهاش با جفت من!! چی بوده.
منظورم اینه استیو رو فرشتهاش صدا زد! آخه کدوم مردی بدون اینکه احساسی به طرف مقابلش داشته باشه مرد دیگهای رو فرشتهاش صدا میزنه؟
خرناسی کشیدم و چرخیدم سمت خونه و نگاهم رو از پله ها گرفتم،فقط یک راه وجود داشت که به این دوراهی خاتمه بدم.
.
.
.
.«استیو»
در حموم رو باز کردم و گذاشتم تمام بوی شامپو و بخاری که توی حموم بود، وارد اتاق بشه. انگشتهام رو دور حولهم محکم کردم و سمت تخت رفتم تا لباسهایی که هلن برام گذاشته بود رو بپوشم.
حوله رو از دورم باز کردم و لباس رو برداشتم تا بپوشمش که یه نفس سرد به گردنم خورد.
"استیو..."
دادی زدم و سریع برگشتم و از شوک زیاد، با دست تو صورت تونی کوبیدم و همین باعث شد پاهام روی پارکت لیز بخوره که دستهای داغش رو دور کمرم حس کردم.
"اوکی! بار اول اتفاقی بود، اما بار دوم؟! تنها چیزی که میتونم بهش فکر کنم اینه که فقط میخوای لخت ببینیم"
سعی کردم با این شوخی که کردم حس فوق العادهای که بهخاطر بخورد تن لختمون بود رو نادیده بگیرم.
تونی فقط یه شلوار ورزشی پوشیده بود و موهاش نم دار و شلخته بود، انگار که تازه از حموم بیرون اومده بود. حولهم رو برداشت و مطمئن شد که به هیچی نگاه نکنه و بعد دور کمرم بستش.
"شاید باید یاد بگیری که چجوری حولهت رو نگه داری و برای هر چیزی انقدر زود وحشت نکنی. یا شاید هم بهتر باشه در اتاقت رو قفل کنی!!"
لباسم رو از دستش گرفتم و بهش نگاه کردم.
"خب انتظار نداشتم بیای اینجا. اصلا چرا در نزدی؟ یا اصلا نتونستی منتظر بمونی تا لباس بپوشم بیام؟"
ESTÁS LEYENDO
THE ALPHA'S BITCH WITCH
Fanficاسم: جادوگرِ هرزهی آلفا خلاصه: "a witch?" "Yes, a witch! " "my BITCH!..." شیپ: استونی ژانر: تخیلی، فانتزی، امگاورس شخصیت ها: کریس اونز، رابرت داونی جونیور، سباستین استن، تام هیدلستن، سر ایان مک کلی، اسکارلت جوهانسن، کریس همسورث، جرمی رنر، کیلین مور...