چپتر بیست و یکم

230 64 6
                                    

.
.
.
hope u like it
.
.
.

«سوم شخص»

"بارتولومیو اینجاست سرورم"

"بفرستش داخل"

خدمتکار مسن سرش رو به نشانه‌ی احترام برای اربابش خم کرد و اتاق رو ترک کرد تا مهمان وارد اتاق بشه. اتاق ساکت بود و هیچ صدایی جز صدای سوختن چوب‌های توی شومینه نمی‌اومد. خدمتکار که بیرون رفت، صدای پرواز کردن توی اتاق پخش شد.

مرد بلند قامت که توی تاریکی داشت به سوختن چوب‌ها نگاه می‌کرد، با شنیدن صدای پرواز کردن چرخید و وقتی منبع صدا رو دید ابروش رو بالا انداخت.

"واقعا بارتولومیو!؟ مرغ دریایی؟"

مرغ دریایی اول روی مبل و بعد روی زمین نشست و به فرم انسانیش که یک مرد میانسال بود تغییر شکل داد.

"این تنها فرم بدرد بخوری بود که می‌تونستم استفاده کنم لوکی!! اگه چیز دیگه‌ای انتخاب می‌کردم ممکن بود آلفا تونی و استیو شک کنن"

"تا وقتی اطلاعاتی که می‌خوام رو داشته باشی، برام مهم نیست حتی اگه به یک اسب دریایی تبدیل بشی. حالا چی داری؟ توی آخرین گزارشت گفتی به جزیره رسیدن"

"امروز به کلبه استر رسیدن و اگه همه چیز خوب پیش بره، زنده بیرون نمی‌یان"

لوکی سری به نشونه‌ی فهمیدن تکون داد و سمت بارِ توی اتاقش رفت.

"یا اینکه مجبوریم نقشه «ب» رو اجرا کنیم"

"بله. استر باهاتون موافقت کرد که جای کتاب رو بگه؟"

"نه... این جادوگرِ زیادی چک و چونه می‌زنه. هم دو میلیون دلار می‌خواد، هم خونه‌ی جدید"

لوکی بعد از این حرف، لیوان حاوی اسکاچش رو حریصانه سر کشید.

"به‌خاطر همین، بیشتر از نقشه «ب» خوشم می‌یاد، چون دیگه لازم نیست چیزی بهش بدم و اینجوری همه چی خیلی آسون پیش می‌ره"

بارتولومیو سرش رو کج کرد و متعجب به لوکی نگاه کرد.

"تو توضیح ندادی که نقشه‌ی «ب» چیه؛ از هرکسی هم پرسیدم نمی‌دونست. چجوری انجامش بدیم؟"

لوکی نفسش رو آه مانند بیرون داد و خنده‌ی بی جونی سر داد.

"نقشه‌ی «ب» از همون موقع که یکی رو فرستادم سر وقت استیو و اون گروه کوچیک خرفتش و اون نمایش رو راه انداختم شروع شد"

"تمام کاری که کردی این بود ذهن فرمانده شون رو بهم ریختی. اصلا چجوری جفتش رو پیدا کردی؟"

لوکی قهقه‌ی بلندی سر داد و دیوانه وار شروع به خندیدن کرد و از شدت خنده سرش به عقب افتاد.

THE ALPHA'S BITCH WITCHHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin