"chocolate boy"

3.3K 405 115
                                    

£جونگین بیدار شو.

+باشه مامان پاشدم ، مگه ساعت چنده آخه؟

£ظهر شد تو هنوز به سمت کالج حرکت هم نکردی.

جونگین خم شد و گوشیشو از روی پاتختیش برداشت و ساعت رو نگاه کرد.

+مامان؟! من گفتم هفت بیدارم کن نه شیش و پنج دقیقه.

£دیرت میشه پسر پاشو حرف نزن. پاشو صبحونتو آماده کردم خوشگلم.

+چشم مامانی پاشدم.
جونگین پاشد و به دستشوییه اتاقش رفت صورتشو شست و مسواک زد.
ماسکی برای آبرسانی به صورتش زد و سر سفره رفت.

€پسر تو چقدر به خودت رسیدگی میکنی. با ماسک اومدی سر سفره؟

+مامان خریده ، اگه صبح به صبح نزنماااا...
به باباش یه چشمک زد تا بفهمه چه بلایی سرش میاره.

€جونگین مواظب باش پسر اگه کسی بفهمه که تو...

+کسی نمیفهمه ، از دبیرستان هم بخاطر همین بیرون انداختنم ، درس عبرت شده برام.

مامان جونگین از آشپز خونه بیرون اومد و سرشو نوازش کرد : نباید بخاطر گرایشت خجالت بکشی.

+وقتی میفهمن آزارم میدم ، دلم نمیخواد اینطوری بشه.

£ولی تمام ویژگی هات توی پرونده هست.

+بچه ها که نمیرن پرونده های منو ببینن.

£سعی کن زود دوست پیدا کنی تا زیاد راجبت کنجکاو نشن.

€ صبحونتو بخور پسرم دیرت میشه هااا.

جونگین به صبحونش مشغول شد.
بعد از صبحونه کمی صبر کرد و بعد به از عمارت خارج شد.
سوار ماشین شد و راننده اونو به کالج برد.

به کالج که رسید به دانشجو هایی که میومدن نگاه کرد ، به نظر همشون مرفه بودن.
جونگین وارد کالج شد و توی حیاط روی یک صندلی نشست و به کتاب خوندن مشغول شد.

^هی سلام.

جونگین سرشو بالا آورد و به پسر نگاه کرد : سلام.

^من جونگده ام ، تازه واردی؟

جونگین به نشانه ی بله سر تکون داد : جونگین.

^خوشبختم ، به نظر کم سن میای ، چند سالته؟

+هجده ، دو سالو جهشی خوندم.

^واااووو یه آیکیو بالا... خیلی خوبه. اینجا دوستی داری؟

+اکیپ دارم ، یکم دیگه میان.

^تو با اکیپت اینور و اونور میری؟ جالبه.

جونگده از جونگین دور شد و پیش اکیپ خودش رفت.
^اکیپ داره.
: ازش چی فهمیدی؟
^اسمش جونگینه و هجده سالشه ، دو سالو جهشی خونده ، خیلی شیرین حرف میزنه و مهربونه.
: گرایش؟!
^نمیتونم تو همون بار اول بپرسم که!
: زود بگرد و پیدا کن که گرایشش چیه...
رو به جونگین برگشت و بهش نگاه کرد : شیرین به نظر میای...

𝚂𝚎𝚌𝚛𝚎𝚝 𝚕𝚒𝚏𝚎Where stories live. Discover now