16_کراش بزنم یا زوده؟

167 31 53
                                    

ساعت یازده بود که جانان(جنی) برگشت سالن و کوروش(جونگین) هم سریع وسایلش رو پشت ماشین چک کرد و سریع راه افتاده به انداره کافی گوه خورده بود و نمیتونست یه ساعت دیگه بدون داریوش(کیونگ) تحمل کنه:)

لیلا(لیسا) با دیدن خروج سریع کوروش از محله با اخم بیرون رفت و با دیدن جانان(جنی) که با ذوق جلو میومد گفت:" کاملا مشخصه خوب پیش رفته نه؟"

رویا(رزی) با دیدن جانان حیغی از خوشحالی زد و جلو رفت و دوستشو بغل کرد.

آوا(امبر) با استایل همیشگیش وارد سالن شد و روی صندلیش نشست و به بقیه نگاه کرد که درحال تمیزکاری بودن و تا مشتری‌های جدید برسن.

مشتری های ساعت دوازده زود رسیدن چون کلی کار داشتن و معلوم نبود کی کارشون تموم بشه.

آوا(امبر) سرش پایین بود و داشت با دستگاهش ور میرفت و اونو آماده میکرد که یه دختر با موهای کوتاه آبی نزدیک میزشون شد و به آنا(کریستال) نگاه کرد و گفت:حمیرام(هالزی) وقت تتو داشتم‌

آنا با لبخند به میز آوا اشاره کرد و گفت: "بفرمایید"

اوا(امبر) دست از سر دستگاهش برداشت و گفت: "طرحتون رو بدین."

سرش هنوزم پایین بود وقتی گوشی حمیرا(هالزی) جلوش قرار گرفت سرشو کمی بالا آورد ولی با دیدن صورت خوشگل و زیبای حمیرا قفل کرد.

آوا(امبر) اب دهنشو قورت داد و گفت:"فتبارک الله احسن الخالقین"

حمیرا(هالزی) خندید گفت:" ممنونم"

آنا(کریستال) با دیدن صورت آوا خندید؛ آوا طرح رو گرفت و پرسید:" کجاتون میخواین این طرحو؟"

حمیرا(هالزی) به قفسه سینش اشاره کرد و گفت: "اینجا"

آوا(امبر) برای بار دوم آب دهنشو قورت داد و گفت:" پس باید لباساتون رو در بیارین برین اون اتاق اونجا منم وسایلمو میارم."

با رفتن حمیرا، آنا(کریستال) با قیافه شیطانی به آوا(امبر) نگاه کرد و گفت:" کراش میزنی یا زوده؟"

اوا با اخم گفت: " کوفت مشتریه"

با رفتن آوا، عفت و کوکب(نیکی و کاردی) روی صندلی های رنگ نشستن و لیلا و یلدا(لیسا و جیسو) شروع کردن به رنگ کردن موهاشون.

دخترا داشتن کارای اون دوتا ترشیده رو انجام میدادن و عفت و کوکب هم از در و دیوار حرف میزدن از دختر فلانی غیبت میکردن بین حرفاشونم از کار دخترا تعریف میکردن و خلاصه سر این بیچاره هارو برده بودن.

حمیرا(هالزی) روی تخت دراز کشیده بود و منتظر بود بی‌حسی تاثیر بذار و آوا(امبر) کارشو شروع کنه؛ آوا به طرح نگاهی انداخت و گفت: "میخواید ین و یانگ هردوشون روی بدنتون باشه یا فقط یکیش؟!"

Welcome to the mahaleDove le storie prendono vita. Scoprilo ora