"به تو هيچ ربطى نداره، از خونم گمشو بيرون" جِى با جديت گفت. ميتونستم احساس كنم هر لحظه ممكنه اعصبانى بشه و دعوا كنه.
"نه، تو خفه شو. اول اون الان كِيل. بسه جِى اين بازيو تموم كن" منظورش چيه؟ اون؟
نميدونستم برم بيرون و جلوشونو بگيرم يا نه. خيلى گيج شده بودم. دارن راجع كى حرف ميزنن؟ چرا باهم دعوا دارن؟ چجو- از فكر پريدم بيرون وقتى صداى داد هرى اومد. شت ميدونستم بايد ميرفتم بيرون تا يه اتفاقى نيوفتاده بود.
"حرومزاده!" وقتى وارد اتاق شدم جِى داشت با تمام قدرتش ميزدش.
"جِى! بسه لطفا!" به سمت جِى دويدم و دستشو كشيدم ولى تكون نخورد. جِى مشتشو برد بالا و آماده بود كه دوباره يه مشت به صورتش بزنه.
من خيلى ترسيده بودم. نميخواستم هرى بيشتر از اين آسيب ببينه. با اينكه امشب شب سختيو داشتيم و دعوا كرديم، با اينكه من قول دادم هرى رو از زندگيم بندازم بيرون ميدونم بايد كمكش كنم. اون اومد دنبالم. نگرانم بود. اولين كارى كه به ذهنم رسيد رو انجام دادم.
با يك دست مشت شده جِى رو گرفتم و با اون يكى چونشو و لبامو روى لباش گذاشتم.
جِى سريع دستاى منو گرفت و گذاشت دوره گردنش و دستاشو دوره كمرم حلقه كرد. زبونشو وارد دهنم كرد و لبمو گاز گرفت. من لبخندى زدم و به خودم نزديك ترش كردم.
بوسه سريع قطع شد وقتى هرى صرفه كرد. همون موقع بود كه جِى از روى هرى بلند شد و كنار من ايستاد. هرى به من نگاه كرد. صورتش باد كرده بود، لبش پاره شده بود و از ابروش خون ميومد. آه بلندى كشيدم و به جِى نگاه كردم " مجبور بودى واقعا؟" ابرومو بالا انداختم.
"داشت ميرفت روى اعصابم" شونه هاشو بالا انداخت و به دسته خونيش نگاه كرد.
نفس عميقى كشيدم و پيشونيمو با دستم ماساژ دادم.
"جِى، هرى. جفتتون بايد زخماتونو تميز كنيد. ميدونم خودتون اينكارو نميكنيد پس من انجامش ميدم ولى خواهش ميكنم براى ١٠ دقيقه دعوا نكنيد"لبمو گاز گرفتم و بهشون نگاه كردم. هرى انگار ميخواست يه چيزى بگه ولى وقتى نگاه منو نگاه كرد فقط سر تكون داد. جِى شونه هاشو بالا انداخت و به سمت دستشويى رفت، من و هرى پشت سرش راه رفتيم.
وقتى توى دستشويى بوديم، جِى روى توالت نشست و هرى لبه جكوزى. من از كابينت زيره سينك جعبه كمك هاى اوليه رو دراوردم و شروع كردم و تميز كردن زخم هاى هرى چون خيلى بدتر از ماله جِى بودن
"اين ميسوزه يذره"
بهش گفتم و شروع كردم الكل رو روى پيشونيش كشيدن. هرى هيسى كشيد ولى هيچى نگفت. وقتى لبشو تميز كردم سريع رفتم سراغ دست جِى. بيشتر خون روى دست جِى ماله هرى بود. جِى فقط چندتا زخم كوچيك روى دستش داشت.
