پارت شیش:خشن

6.8K 1.3K 244
                                    

درحالی که سعی میکرد غذای زیادی که تو دهنش رو قورت بده ، گفت:"م—خی—"

جه مین پوکر نگاهش می کرد:"جونگ کوک اون کوفتی رو قورت بده بعد حرف بزن"

جونگ کوک غذا رو به سختی قورت داد و لیوان آب رو برداشت و سر کشید:"آه..داشتم خفه میشدم"

جه مین خندید:"از بس که هولی...می‌دونم گشنته ولی لازم نیست با غذا خودتو بکشی"

جونگ کوک چشم غره رفت و لقمه ی بعدی رو آماده کرد ولی قبل خوردنش گفت:"من واقعا می‌خوام از اون دبیرستان لعنتی استعفا بدم"

جه مین یکمی از لیموناد جلوش رو خورد:"هوم...حق داری...منم اگه انقدر خوشگل بودم بین این همه پسر هیز خسته میشدم و تصمیم میگرفتم استعفا بدم"

جونگ کوک سرفه ای کرد و اخم کرد:"هوی..من جذابم ... کلمه خوشگل برای دختراست"

جه مین فقط خندید و چیزی نگفت.
به هر حال زیاد خورده بود و دیگه جا نداشت.
جه مین یکی از دوستای نزدیک جونگ کوک بود که توی دانشگاه اشنا شده بودن و بعضی وقتا با هم بیرون میرفتن.
الانم توی یه رستوران معمولی نشسته بودن و جونگ کوک سعی میکرد شکمی که به طرز عجیبی جا داشت رو پر کنه.

نگاهی به اطراف رستوران انداخت و با دیدن دوتا دختر خوشگل نیشخند زد.
نگاه یکیشون بهش خورد و خجالت کشید.
جه مین با همون نیشخند چشمکی به دختر زد و دختر گونه هاش بیشتر سرخ شد.
دوستِ دختر هم که انگار کنجکاو شده بود که چرا دوست عزیزش گل انداخته برگشت و به پشتش یعنی جایی که جه مین بود نگاه کرد.
به جه مین چشم غره رفت و نگاهش به جونگ کوک افتاد و لبخند کوچیکی روی لبش به وجود اومد.

همراه دوستش بلند شدن بعد از کمی حرف زدن و سمت میز اونها اومدن.

جونگ کوک هنوز داشت غذا میخورد و متوجه ی نشستن اونا سر میزشون نشد.
با صدای نازک یکی از دخترها سرشو برگردوند و با دیدن دوتا دختر ابرویی بالا انداخت.
از جه مین بعید نبود.
خیلی دختر باز بود.

"سلام اوپا"
یکیشون با عشوه به کوک گفت.
اون یکی مشغول حرف زدن با جه مین بود.

جونگ کوک غذا رو قورت داد و صاف نشست:"اهم...سلام...چیزی شده؟"

دختر لبخند بزرگی زد:"اوه اوپا خیلی کیوتی...خیلی آشنایی..کجا دیدمت؟"

جونگ کوک لبخند کوچیکی بابت جمله ی اولش زد ولی با شنیدن جمله ی دوم ، لبخندش محو شد.

"آم...خب نمی‌دونم.."
آروم گفت.

صدای اون یکی دختر اومد:"اوووه ماریا...قسمت جدید وبتون مای هوپ اومد"

بعد این حرف دختر کنار جه مین ، دختری که کنارش بود یا همون ماریا شوکه برگشت سمت جونگ کوک:"یادم اومدددد...تو...تو یکی از شخصیت های وبتون مای هوپی...امگا بودی...خدای من چطور انقدر دقیق طراحی کردنت توی وبتون؟؟راستی درسته که جئون هوسوک برادر توعه؟خدای من"

♨My Hope_Vkook♨Where stories live. Discover now