پارت هفت:خونه

6.5K 1.3K 309
                                    

سمت میزشون رفت و لبخند فیکی زد.
باید عادی جلوه میکرد.
کمی عرق کرده بود که البته خوب مخفیشون کرد.
اون دخترای لعنتی هنوز اونجا بودن.
ماریا با دیدن جونگ کوک لبخند بزرگی زد ؛ حالا خوبه یه ساعت هم نشده همو دیدن و این انقدر صمیمی ئه.
جه مین با دیدنش کلافه گفت:"پسر‌..چقدر دیر کردی...یه ربع ئه اونجایی...دختری چیزی اونجا بود؟"

خنده ی آرومی کرد و با دیدن صورت عجیب ماریا ، دروغ گفت:"راستش آره... یه دختر خوشگل بود..."

جه مین با ذوق خندید:"عالیه پسر...اسمش چی بود؟"

جونگ کوک من و منی کرد:"آم‌...میخوای چیکار؟"

"هی کسی که نظر تورو جلب کنه صد درصد خیلی جذاب—"
صداش با صدای نوتیفیکشن گوشیش نصفه موند.
گوشیش رو برداشت و با دیدن آپدیت مای هوپ تعجب کرد:"هی پسر بازم پارت جدید.."
جونگ کوک کنجکاو شد.
"بازم؟!"
پرسید.
"دستشویی بودی یه آپدیت دیگه داشتیم...این امگاعه که مثلا تویی چقدر عجیب رفتار می‌کنه...آدم تعجب میکنه...هوسوک شی خیلی عجیب شدن"
دختر کنار جه مین گفت‌.
"آهان"
جونگ کوک مضطرب گفت و جوری ترسید که انگار همشون قراره بفهمن اون کیه.

"خ-خب...این پارت جدید...چی شده؟"
آروم پرسید.
جه مین شونه ای بالا انداخت:"کمه...صبر کن بخونیم"


'تهیونگ دستی به صورتش کشید و کلافه سمت نامجون برگشت:"این پسره خیلی عجیب و غریبه...برو راجبش تحقیق کن نامجون...جئون جونگ کوک بود فکر کنم"
نامجون آهی کشید و فکر کرد:'چرا تهیونگ اون پسره رو ول نمیکنه؟' جواب داد:"خیلی خب"
تهیونگ 'خوبه'ـی آرومی گفت و یادش افتاد که شوگا کاری نکرده از وقتی آزاد شده‌.
"نامجون؟شوگا چ—"
حرفش با صدای جیغ بلندی نصفه موند'

"ای بابا...بازم جای حساس تموم کرد"
جه مین غر غر کرد.

جونگ کوک الکی خندید:"همیشه اینجوریه"

ماریا بعد از مدتی سکوت گفت:"جونگ کوک شی؟میتونم شمارتون رو داشته باشم؟"

جونگ کوک اخمی کرد و صاف تر نشست:"فکر نمی—"

حرفش با صدای جه مین نصفه موند:"یادداشت کن توی گوشیت **"

ماریا با خوشحالی شماره ی جونگ کوک رو سیو کرد.
جونگ کوک چشم غره ای به جه مین رفت.

نگاهی به ساعت داخل رستوران انداخت:"باید برم"

جه مین سر تکون داد:"باشه...این دفعه نوبت تو بود حساب کنی"
وقتی اینو گفت چشمای جونگ کوک گرد شد:"چی؟!دفعه ی قبل من حساب کردم دروغ گو!"

جه مین زیر لب غرغر کرد:"یادم نمیاد"

جونگ کوک چشم غره ای رفت و تصمیم گرفت هرچی پول ته کارتش مونده بود رو فدا کنه.

"خیلی خب...اخر هفته حقوق میگیرم"
گفت و بی توجه به اون دوتا دختر سمت صندوقدار رفت و حساب کرد.
کمی بعد بیرون رستوران دنبال تاکسی میگشت.

♨My Hope_Vkook♨Where stories live. Discover now