ووت بدیننننن من برممممم♡♡♡♡
-:
هی!من مین شوگام..میتونی شماره ام رو سیو کنی.
میدونم که میشناسی..قصد بدی ندارم و فکر کنم بتونیم همکاری کنیم..اون پسری که پیش تهیونگه دونسنگ منه و هرکاری میکنم که حالش خوب باشه ، پس بیا از دونسنگامون محافظت کنیم!
نامجون نامطمعن به صفحه ی گوشیش نگاه کرد ، درست میدید؟!واقعا جونگ کوک دونسنگ شوگا بود؟؟از طرف اون اومده بود یا چی؟؟
اخمی کرد و شروع به تایپ کردن کرد:
کیم نامجون:
از کجا میتونم مطمعن بشم قصد بدی نداری؟اگه اون از طرف تو اومده باشه تا اطلاعات بگیره چی؟-:
بیخیال مرد!-:
چرا باید قصد بدی داشته باشم؟حتی آدم های من دور و اطراف اون روستا مراقبشونن!-:
من فقط میخوام مطمعن باشم حال کوکیم خوبه.کیم نامجون:
چی؟!تو از کجا...-:
'تعقیب کردن'-:
تا حالا راجبش نشنیدی؟مثل این که زیادم حواس جمع نیستی.کیم نامجون:
...کیم نامجون:
از من میخوای چیکار کنم؟!-:
حالا شد!-:
بیا همو ببینیم.-:
حضوری صحبت کنیم بهتره.کیم نامجون:
کجا بیام؟؟-:
خودم میام عمارت تهیونگ.-:
نیم ساعت دیگه اونجام.کیم نامجون:
به نفعته نقشه ای نداشته باشی!-:
تهدید نکن کیم.[ناشناس—>شوگا]
آب دهنش رو قورت داد و به دیوار پشت سرش تکیه داد.کار درستی میکرد؟جوابی نداشت..فقط باید منتظر میموند.باید میدید چه اتفاقی میفته..ولی اگه میفهمید شوگا با قصد بدی بهش نزدیک شده...برای کشتنش یه لحظه هم تردید نمیکرد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
♨My Hope_Vkook♨
Lobisomem[امید من] جونگ کوک فقط میخواست داخل اتاق کار هیونگش رو بگرده... نمیدونست قراره وارد وبتون مشهور مای هوپ بشه که هوسوک هیونگش نویسنده اش بود و از قضا امگاورس بود. اون یه بُعد دیگه بود؟؟ Couple:VKOOK 🍫 وضعیت: پایان یافته.